نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 460
بحث روايتى [
(رواياتى در ذيل جمله (وَ
تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ ... ...)
و تذكيه حيوانات و)]
در الدر
المنثور است كه ابن مردويه از ابى اليمان جابر بن عبد اللَّه روايت كرده كه گفت:
رسول خدا 6 در روز فتح مكه داخل مسجد الحرام شد در حالى كه چوبدستى در دست داشت،
اقوام عرب هر كدام در مسجد الحرام براى خود بتى داشتند كه آن را مىپرستيدند، رسول
خدا 6 به هر يك از اين بتها كه مىگذشت عصاى خود را به سينه آن مىكوبيد و
مىگذشت و تا بتى واژگون مىشد مردمى كه دنبال آن حضرت بودند با تبرهايى كه در دست
داشتند آن بت را خرد كرده از مسجد بيرون مىانداختند. و رسول خدا 6 مكرر اين آيه
را مىخواند:(وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا
مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)[1].
و نيز در
همان كتاب است كه ابن مردويه و ابن النجار از انس بن مالك از رسول خدا روايت
كردهاند كه در تفسير آيه(وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ
صِدْقاً وَ عَدْلًا) فرمود: مقصود كلمه(لا إِلهَ
إِلَّا اللَّهُ) است[2].
و در كافى به
سند خود از محمد بن مروان روايت كرده كه گفت: از امام صادق (ع) شنيدم كه مىفرمود:
امام در همان موقعى هم كه در شكم مادر است گفتگوها را مىشنود، و وقتى به دنيا
مىآيد بين دو كتفش نوشته شده:(وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ
صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ
الْعَلِيمُ). و هر گاه زمام امر به دست او بيفتد خداوند عمودى از نور برايش قرار
مىدهد كه با آن نور آنچه را كه اهل هر شهرى عمل مىكنند مىبيند[3].
مؤلف: اين
معنا به طرق ديگرى از عدهاى از اصحاب ما از امام صادق (ع) روايت شده. مرحوم قمى[4] و عياشى[5]
نيز در تفسير خود آن را از آن حضرت روايت كردهاند، و در بعضى از آن طرق دارد كه
آيه شريفه در بين دو چشم امام و در بعضى ديگر دارد كه در بازوى راست او نوشته
مىشود.