مؤلف: اين
مساله دستخوش خلط و اشتباه شده و حقيقت امر بر عدهاى از اعلام مشتبه گشته، لا جرم
آن را مسالهاى لفظى و مربوط به لغت پنداشتهاند. حتى بعضى از ايشان در مقام
استدلال بر رأى خود به قول شاعر كه گفته است:
تمسك
جستهاند. و اين خود اشتباهى است بزرگ، براى اينكه اين مساله، مسالهاى است حقوقى
و اجتماعى و مربوط است به مساله قرابت كه هر ملت و قومى در تحديد حدود آن و اينكه
چه كسانى جزو اقرباى انسانند عقيدهاى دارد. بعضى از اقوام و ملل زن را داخل در
قرابت مىدانند و بعضى نمىدانند، بعضى دخترزاده را اولاد مىدانند و بعضى
نمىدانند، بعضى قرابت را مختص به ولادت مىدانند و بعضى آن را منحصر به اين مسير
ندانسته فرزند ادعايى را نيز از اقربا مىخوانند، و اين ربطى به لغت ندارد. مثلا
اگر اعراب دوران جاهليت بر خلاف ساير اقوام بطور كلى براى زنان قرابت قانونى ناشى
از وراثت قائل نبودند و خويشاوندى زنان را طبيعى مىدانستند اثرش تنها در ازدواج و
در مساله نفقه دادن است و همچنين براى دخترزادگان قائل به قرابت و خويشاوندى
نبودند، و همانطورى كه در شعر بالا منعكس شده آنان را اولاد بيگانگان مىپنداشتند
و در مقابل پسر خواندهها و برادر خواندهها را پسر و برادر مىدانستند، از اين
جهت نبود كه لغت، دخترزاده را اولاد نمىداند و برادر خوانده را برادر مىداند،
بلكه همانطورى كه گفته شد رسومى اجتماعى بوده كه از ملل و اقوام ديگر از قبيل
ايران و روم كه مهد تمدن آن روز بودند اقتباس كردهاند.
[مساله
قرابت و ترتب آثار نسب در مورد زنان، و دختر زادگان مسالهاى حقوقى و اجتماعى است
كه در اسلام شناخته شده است]
و اما اسلام
پارهاى از اين حقوق و رسوم اجتماعى را لغو نمود، مثلا در باره قرابت ادعايى
فرمود:(وَ ما جَعَلَ أَدْعِياءَكُمْ أَبْناءَكُمْ)[4] و به زنان قرابت
قانونى داده و آثار قرابت