نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 307
و فرزندى نداشته.
تارح، أبرام فرزند خود را با لوط بن هاران نوهاش و ساراى همسر أبرام برداشت و از
اور كلدانىها بيرون شده و به سوى كنعان روان گرديد. در بين راه به شهر حاران
رسيده و همانجا رحل اقامت افكند. تارح هم چنان در حاران بماند تا آنكه در سن دويست
و پنج سالگى از دنيا رفت.
و نيز در
تورات است كه: پروردگار به أبرام گفت: از سرزمين پدرى و از ميان قوم و قبيله خود
به سوى شهرى كه بعدا برايت تعيين مىكنم بيرون شو تا تو را در آنجا امتى عظيم و
موجودى پر بركت گردانيده و اسمت را بزرگ كنم، و هر كه را هم كه تو را مبارك بداند
بركت دهم و هر كس كه تو را از رحمتم دور بداند از رحمت خود دور سازم، و سرانجام
كارت را به جايى رسانم كه جميع قبايل زمين به تو تبرك جويند. أبرام همانطور كه
پروردگار دستور داده بود به راه افتاد و لوط را هم همراه خود برد. لوط برادرزاده
او بود. و در آن ايام، أبرام در سن نود و پنج سالگى بود. در موقع خروج، أبرام،
ساراى همسرش و لوط برادرزادهاش و همه اثاث و خدمه و بردگان خود را كه در آنجا جمع
كرده بود، همراه خود برداشت و به سرزمين كنعان رفت.
أبرام در بين
راه گذارش به محل شكيم و از آنجا به بلوطستان موره افتاد،
در اين هنگام كنعانىها نيز در آن سرزمين بودند. ناگاه پروردگار، خود را براى
أبرام ظاهر ساخت و به وى گفت: اين سرزمين را به نسل تو مىدهم. أبرام پس از شنيدن
اين مژده قربانگاهى براى پروردگارى كه برايش ظاهر شده بود در آنجا بنا نهاد. و به
طرف كوهى در سمت مشرق بيت ايل به راه افتاد. در آنجا خيمه خود را
برافراشت، و محل اين خيمه طورى قرار داشت كه بيت ايل در طرف مغرب
و عاى در طرف مشرق آن قرار مىگرفت. آنجا نيز قربانگاهى براى پروردگار
بنا نهاد و پس از خواندن نام پروردگار، به سمت جنوب طى منازل كرد تا به كنعان رسيد،
وقتى در كنعان قحط سالى شد و مردم از گرسنگى تلف مىشدند، ديدن اين وضع براى أبرام
سخت دشوار بود، از آنجا بطرف مصر حركت كرد تا بدين وسيله خود را از ديدن آن وضع
دور بسازد، در همين سفر بود كه براى أبرام پيشآمدى رخ داد، و آن اين بود كه ساراى
همسرش، مورد طمع پادشاه آن ديار واقع شد. ساراى زنى بسيار زيباروى بود و أبرام به
همين جهت در نزديكىهاى مصر به همسرش گفت: تو زنى زيبا و نيكو منظرى و من از اين
مىترسم كه مصريان با ديدن تو بگويند اين همسر اوست و براى اينكه به تو دست يابند
مرا به قتل رسانند، ناچار به تو توصيه مىكنم كه هر كس به تو گفت چه نسبتى با
أبرام دارى، بگو من خواهر اويم تا بدين وسيله خيرى به من برسد و جانم را حفظ كرده
باشى.
اتفاقا وضع
همانطورى شد كه أبرام پيشبينى كرده بود. چون سركردگان و صاحب
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 307