نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 306
آن جناب بوده است.
امروز هم اديانى كه به ظاهر دين توحيد خوانده مىشوند از يادگارها و آثار وجودى او
مىباشند، يكى از آن اديان، دين يهود است كه منتهى و منتسب به موسى بن عمران (ع)
است، و موسى بن عمران (ع) يكى از فرزندان ابراهيم (ع) شمرده مىشود، براى اينكه
نسب او به اسرائيل يعنى يعقوب بن اسحاق (ع) منتهى مىگردد، و اسحاق (ع) فرزند
ابراهيم (ع) است. يكى ديگر دين نصرانيت است كه منتهى به عيسى بن مريم (ع) مىشود و
نسب عيسى بن مريم (ع) نيز به ابراهيم (ع) مىرسد. و همچنين دين اسلام كه از جمله
اديان توحيد است، چون اين دين مبين منسوب به رسول خدا محمد بن عبد اللَّه 6 است،
و نسبت آن جناب نيز به اسماعيل ذبيح (ع) فرزند ابراهيم خليل (ع) منتهى مىشود.
پس مىتوان
گفت دين توحيد در دنيا از آثار و بركات آن جناب است. علاوه بر اصل توحيد، برخى از
فروعات دينى مانند: نماز، زكات، حج، مباح بودن گوشت چارپايان، تبرى از دشمنان خدا،
تحيت (سلام) گفتن و احكام دهگانه مربوط به طهارت و تنظيف- كه پنج حكم آن مربوط به
سر و پنج حكم ديگرش مربوط به ساير اعضاى بدن است-، نيز از آن حضرت به يادگار مانده
است. اما پنج حكم مربوط به سر: گرفتن آبخور (سبيل)، گذاشتن ريش، بافتن گيسوان،
مسواك كردن و خلال نمودن دندانها، مىباشد. و اما پنج حكمى كه مربوط به ساير اعضاى
بدن مىباشند، عبارتند از: تراشيدن و ازاله مو از بدن، ختنه كردن، ناخن گرفتن، غسل
جنابت و شستشوى با آب.
بلكه
همانطورى كه در بحثهاى قبل مفصلا گذشت، مىتوان گفت آنچه سنت پسنديده- چه اعتقادى
و چه عملى- كه در جوامع بشرى يافت مىشود همه از آثار نبوت انبيا (ع) است، كه يكى
از بزرگان اين سلسله جليل ابراهيم خليل (ع) است.
پس آن حضرت
حق بزرگى به گردن جامعه بشريت دارد، حال چه اينكه بشر خودش بداند و ملتفت باشد يا
نباشد.
4- تورات
فعلى در باره ابراهيم (ع) چه مىگويد؟:
تورات
مىگويد:
تارح پدر
ابراهيم هفتاد سال زندگى كرد، وى صاحب سه فرزند شد: أبرام، ناحور و هاران.
أبرام و
ناحور و هاران فرزندان تارحند و لوط، فرزند هاران است. هاران در حيات پدرش از دنيا
رفت، و مرگش در همان محل تولدش يعنى اور كلدانىها اتفاق افتاد.
أبرام و
ناحور هر كدام همسرى براى خود گرفتند، أبرام ساراى و ناحور
ملكه را.
پدر ملكه
مردى بنام هاران بوده كه دخترى ديگر به نام بسكه داشته.
ساراى زنى نازا بوده
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 306