responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 7  صفحه : 286

و سپس در آخر كلام مى‌فرمايد:(إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ) تا اين معنا را تثبيت كند كه همه اين برترى‌ها و امتيازاتى كه خداوند به ابراهيم (ع) داده از روى علم و حكمت بوده، هم چنان كه در همين سوره آنجا كه حجت‌ها و براهين رسول خدا 6 را ذكر مى‌فرمود، همين معنا را خاطر نشان ساخت و فرمود كه اين حجت‌ها را از روى علم و حكمت به رسول خود آموختيم و او را بر سايرين برترى داديم.

اين نكته را هم بگوييم كه اگر در اين آيات التفات از تكلم به غيبت به كار رفته است براى اين بوده كه رسول خدا 6 را به اين وسيله دلگرم ساخته و معارف مذكور را هم تثبيت نمايد.

بحث روايتى‌

در كتاب عيون روايت شده است كه نعيم بن عبد اللَّه بن تميم قرشى (رضى اللَّه عنه) از پدرش از حمدان بن سليمان نيشابورى از على بن محمد بن جهم كه گفت: وقتى وارد مجلس مامون شدم و ديدم كه حضرت رضا (ع) نزد او است، مامون از آن حضرت پرسيد: يا ابن رسول اللَّه آيا عقيده شما اين نيست كه انبيا (ع) از گناه معصومند؟ حضرت فرمود: بله، مامون آياتى را از قرآن كريم كه راجع به انبيا است تلاوت نمود و از معناى يك يك آنها سؤال كرد، از آن جمله پرسيد: اگر انبيا (ع) معصومند پس معناى اين آيه كه مى‌فرمايد:(فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‌ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي) چيست؟

حضرت فرمود: قوم ابراهيم (ع) سه طائفه بودند: طائفه‌اى ستاره زهره را مى‌پرستيدند، طائفه‌اى ماه را و طائفه‌اى خورشيد را، وقتى ابراهيم (ع) از غارى كه در آن به سر مى‌برد بيرون آمد و مواجه با اين سه طائفه گرديد ستاره زهره را ديد و از باب انكار و استفهام گفت: اين پروردگار من است. و پس از آنكه غروب كرد گفت: من غروب كننده را دوست نمى‌دارم، براى اينكه غروب از صفات موجود حادث است نه قديم، و حادث نمى‌تواند پروردگار من باشد. پس از غروب زهره، ماه را ديد كه از كرانه افق سر زد، گفت: اين است پروردگار من. باز وقتى ماه غروب كرد گفت: اگر پروردگارم هدايتم نكند هر آينه از زمره مردم گمراه خواهم بود. صبح شد، خورشيد را ديد كه دارد طلوع مى‌كند، گفت: اين است پروردگار من، اين بزرگتر از آن دو است. البته همه اينها از باب استفهام انكارى بود نه از باب اقرار و اخبار، وقتى خورشيد هم غروب نمود رو كرد به آن سه طائفه و گفت: اى قوم! من از آنچه كه‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 7  صفحه : 286
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست