نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 476
كردن است، و به اين منظور بعد از تفصيل به اجمال
گويى پرداخته مىشود كه به طرف بفهماند ديگر حوصله گفتگوى با تو را ندارم، و از
شنيدن سخنان تو خسته شدم.
ثانيا: سخن
بى ادبانه و عصيانگرانه خود را دوباره تكرار و تاكيد كردند كه ما هرگز داخل اين
سرزمين نخواهيم شد، و ثالثا: جهالتشان آن قدر جرأت و جسارتشان داد كه از بى
ادبىهاى قبلى خود نتيجهاى گرفتند كه از سخنان سابقشان زشتتر بود، و آن اين بود
كه: تو و پروردگارت برويد با مردم اين سرزمين قتال كنيد ما همين جا
نشستهايم .
و اين
گفتارشان به روشنترين وجهى دلالت دارد بر اينكه در باره خداى تعالى همان اعتقاد
باطلى را داشتهاند كه بتپرستان دارند، و آن اين است كه پنداشتهاند خداى تعالى
هم موجودى شبيه به يك انسان است، و واقعا هم يهود چنين اعتقادى داشتهاند، براى
اينكه همين يهود بود كه بنا به حكايت قرآن كريم بعد از عبور از دريا و رسيدن به
قومى كه بت مىپرستيدند به موسى گفتند: تو نيز براى ما خدايانى چند درست كن،
همانطور كه اينها خدايان زياد دارند، موسى در پاسخشان فرمود: به راستى كه شما
مردمى نادان هستيد[1] و اين
اعتقاد به جسمانى بودن خدا و شباهتش به انسانها همواره در يهود بوده و امروز نيز
بر همان اعتقاد هستند، به دليل كتابهايى كه در بين آنان دائر و رائج است.
(قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ
بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ) زمينه گفتار دلالت دارد بر اينكه جمله:(إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي) كنايه از ناتوانى
است، ناتوانى از وادار كردن مردم بر قبول دعوتى كه برايشان آورده، خلاصه كلام
اينكه نمىخواسته بگويد: من تنها مالك نفس خودم و برادرم هستم زيرا هيچكس مستقلا
مالك نفس خود نيست، بلكه خواسته است بگويد من تنها مىتوانم خود را به امضاى دعوتم
وادار ساخته، و برادرم هارون را نيز وادار كنم چون او نيز پيغمبرى مرسل بود، و
جانشين موسى در حيات او بود، او هرگز از امر خداى تعالى سر پيچى نمىكند، پس يا
همانطور كه گفتيم مراد جمله مورد بحث كنايه از نداشتن قدرت بر غير خود و برادرش
است و يا مراد اين است كه من جز بر خودم قدرت ندارم، و برادرم نيز جز بر خودش قدرت
ندارد.
و منظور از
گفتار مورد بحث اين نبوده كه قدرت را بطور مطلق از خود نفى كند، چون ما مىدانيم
كه موسى (ع) اين مقدار قدرت داشته كه بعضى از مردم را وادار به اجابت