نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 477
مسئول خود بسازد، مثلا عدهاى به وى ايمان
بياورند، و يا خواسته ديگر او را انجام دهند پس منظور اين نبوده كه بفرمايد: من
اصلا نسبت به غير خودم و برادرم هيچگونه قدرتى ندارم، زيرا اين معنا منافات دارد
با اينكه مىدانيم عدهاى و از آن جمله آن دو مرد به وى ايمان آورده بودند، و
دعوتش را پذيرفته بودند و نيز منافات دارد با اينكه خانوادهاش به وى ايمان آورده
باشند، با اينكه از ظاهر امر بر مىآيد كه خانواده او و خانواده برادرش هرگز از
انجام دستورات او و پذيرفتن دعوتش سر پيچى نداشتهاند.
و اگر بطور
مطلق عرضه داشته كه پروردگارا من بر بيش از خودم و برادرم قدرت ندارم مقام مناجات،
اقتضاى اينطور سخن گفتن را داشته، چون موسى (ع) بنى اسرائيل را به دينى فطرى و همه
كس فهم، خوانده و در ابلاغ رسالت خود هيچگونه كوتاهى نكرده ولى مجتمع بنى اسرائيل
دعوتش را رد كرده، آن هم به بدترين و بى ادبانهترين وجه، خوب در چنين مقامى اقتضا
داشته كه بگويد پروردگارا من رسالت تو را ابلاغ كردم، و عذر را از گردنم افكندم، و
در اقامه امر تو صاحب اختيار و مالك غير خودم نيستم، برادرم نيز مثل من و ما هر دو
آن مقدار تكليف را كه متوجه ما بود انجام داديم، ولى قوم با شديدترين وجه انكار و
امتناع در برابر ما جبههگيرى كردند، و ما الان در حالى هستيم كه به كلى از بنى
اسرائيل مايوسيم، و خلاصه راه قطع شده، تو خودت به ربوبيت گره از اينكار بگشا، و
راه را براى رسيدن آنان به وعدهاى كه به ايشان دادهاى هموار ساز، وعده اتمام
نعمت، و به ارث دادن زمين، و جانشين كردن آنان در زمين، و بين ما و قوم فاسق ما
حكمى قاطع بفرما.
آرى بنى
اسرائيل در خصوص دستور مورد بحث يعنى داخل شدن در سرزمين مقدس عصيانى ورزيدند كه
شباهت به ساير عصيانهاى آنان يعنى نافرمانى در مساله ديدن خدا، و پرستش گوساله و
داخل شدن باب و گفتن حطه و موارد ديگر نداشت، زيرا در خصوص اين مورد خيلى صريح و
بدون هيچ ملايمت و رو در بايستى گفتند و دو بار هم گفتند كه ما به هيچ وجه داخل
اين سرزمين نمىشويم، و اين برخورد خشن موسى (ع) را بيچاره كرد، چون نمىتوانست
بنى اسرائيل را به حال خودشان واگذارد و از دستورى كه داده بود چشمپوشى نمايد،
براى اينكه اگر چنين مىكرد دعوتش از اصل باطل مىشد، و ديگر از اين به بعد هم
نمىتوانست امر و نهيى به آنان بكند، و اركان آن وحدتى كه تا امروز در بين آنان
ايجاد كرده بود به كلى متلاشى مىشد.
[نكاتى كه
در مناجات موسى (ع) با خدا بعد از عصيان بنى اسرائيل وجود دارد]
با اين بيان
چند نكته روشن مىشود: اول اينكه مقتضاى چنين حالى اين بوده كه موسى (ع) در شكايت
به درگاه پروردگارش فقط متعرض حال خود و برادرش بشود،
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 477