نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 345
تمامى خوراكهاى حرام را قبلا- چون اين دو سوره در
مكه نازل شده بود- بيان كرده بود، و نيز در سوره بقره كه هر چند مدنى است ولى قبل
از سوره مائده نازل شده اين معنا را بيان كرده بود، و با اينكه قبل از آيه مورد
بحث در همين سوره مورد بحث در آيه: (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ)
محرمات را بر شمرده بود، و با اينكه آيه اخير نص و يا مثل نص است در اينكه
ذبيحههاى اهل كتاب حرام نيست، چگونه مسلمانان به خود اجازه دادند كه بپرسند آيا
ذبيحههاى اهل كتاب حلال است يا حرام؟ با اينكه قبلا آياتى در مكه و آياتى در
مدينه پشت سر هم نازل شده بود، و دلالت مىكرد بر حلال بودن آن، و با اينكه
مسلمانان عنايت تام داشتند بر حفظ و تلاوت و تعليم و تعلم آيات و نيز عمل بر طبق
آن (صاحب المنار هر جوابى كه از اين اشكال ما داشته باشد، همان جواب از اشكال خود
او است).
و اما اينكه
گفته شد كه: آيه سوره انعام، فقط نص در محرمات آن چند چيزى است كه شمرده و
حرام بودن غير آنها از قبيل ذبيحه اهل كتاب احتياج به دليل دارد ، در پاسخش
مىگوئيم: بله هيچ شكى نيست در اينكه هر حكمى احتياج به دليلى دارد كه بر آن دلالت
كند، ليكن همين حرف پاسخ به گفته خود او است، زيرا خود او تصريح كرده كه دائر مدار
بود و نبود حكمى از احكام شرع، دليل است، پس انحصارى كه از آيه سوره انعام
فهميده مىشود وقتى به حال صاحب المنار سودمند است كه دليلى ديگر اين انحصار را
نشكند.
و بنا بر اين
اگر منظورش از اينكه گفت حرام بودن ذبيحه اهل كتاب احتياج به دليل دارد دليل اعم
از كتاب و سنت باشد، خصم او كه قائل به حرمت ذبيحه اهل كتاب است مىگويد: من از
سنت دليلى بر حرمت آن دارم، و آن دليل همان رواياتى است كه در تفسير آيه مورد بحث
آمده، و ما بعضى از آنها را در سابق نقل كرديم.
و اما اگر
منظورش از دليل فقط دليل قرآنى باشد گفتارش زور گويى و لجبازى است زيرا (انحصار
ادله به ادله قرآنى خودش دليل مىخواهد، و نه تنها چنين دليلى نداريم بلكه دليل بر
خلاف آن داريم، ادلهاى كه مىگويد سنت قرينه كتاب است، و اين دو حجتى هستند غير
قابل تفكيك، حجتى كه مسلمانان فرداى قيامت از هر دو باز خواست مىشوند، از او مىپرسيم
كه او در باره ذبيحه كفار غير اهل كتاب از قبيل بتپرستان و ماديين چه مىگويد؟
آيا حرمت آن
را به علت ميته بودن آن مىداند، چون تذكيه شرعى را فاقد است؟ در اين صورت چه فرقى
هست بين فقدان تذكيه به علت نام خدا نبردن در حال سر بريدن، و بين تذكيه و سر
بريدن به غير دستور اسلامى، كه چون خداى سبحان آن را نمىپسنديده نسخش كرده؟ از
نظر دين همه اينها ميته و جزء خبائث است، و خداى تعالى فرموده بود:(
وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ)
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 345