نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 172
كلام خداى تعالى كه مىفرمايد:(فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً) و صلح
همين است[1].
مؤلف: در اين
معنا روايات ديگرى هست كه صاحب كافى[2] و عياشى[3] آنها را نقل كردهاند.
و در تفسير
قمى در ذيل جمله:(وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ) روايت آورده
كه معصوم (ع) فرمود: هر كسى داراى بخل هست، چيزى كه هست بعضى بخل را اختيار
مىكنند و بعضى نمىكنند،[4] (به همين
جهت در رواياتى كه بخل را مذمت مىكند قيد مطاع را مىآورد و مىفرمايد: آن بخلى
مذموم است كه اطاعتش كنى مترجم ).
و در تفسير
عياشى از هشام بن سالم از امام صادق (ع) روايت كرده كه در ذيل آيه:(وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ) فرمود: اين
عدالتى كه مىفرمايد: شما نمىتوانيد آن را بين زنان برقرار سازيد عدالت در ميل و
محبت درونى است.[5] و در كافى
به سند خود از نوح بن شعيب و محمد بن حسن روايت كرده كه گفت: ابن ابى العوجاء از
هشام بن حكم سؤالهايى كرد از آن جمله گفت: مگر نه اين است كه خداى تعالى حكيم است؟
هشام گفت: بله او از هر حكيمى حكيمتر است، ابن ابى العوجاء گفت:
اگر چنين است
پس بگو ببينيم چگونه از يك طرف فرموده:(فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ
مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا
فَواحِدَةً)، مگر گرفتن دو زن و سه زن و چهار زن حكم شرعى او نيست؟ گفت: آرى،
پرسيد: پس چرا با اينكه در اين آيه مىفرمايد: اگر ترسيديد كه نتوانيد عدالت را
برقرار كنيد فقط به يك زن اكتفاء كنيد؟ در آيهاى ديگر فرموده:(وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا
تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ)؟ آن كدام
حكيم است كه اينطور سخن بگويد، از يك طرف گرفتن زنان متعدد را براى كسانى كه
بتوانند رعايت عدالت را بكنند تجويز كند و از سوى ديگر بگويد: اصلا شما نمىتوانيد
عدالت را برقرار سازيد؟ هشام نتوانست جواب بدهد ناگزير به مدينه كوچ كرد و به حضور
حضرت صادق (ع) شرفياب شد، حضرت پرسيد: چطور در غير موسم حج به مدينه آمدهاى؟
عرضه داشت:
بله فدايت شوم مساله مشكلى پيش آمد، ابن ابى العوجاء سؤالى از من كرد كه در