نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 75
را به دست آورد، و از اين راه دلهاى آنان را
مجذوب، و قلوبشان را در برابر قرآن شيفته كند، و خلاصه امور عادى را به زبانى
تعبير كند كه عوام خيال كنند انبيا كارهايى خارق العاده و شكننده قوانين طبيعت
داشتهاند.
و از اينگونه
سخنان در مذاهبى نوظهور كه در اسلام پيدا شده، بسيار ديده مىشود، و همه آنها بدون
شك يكى از انحاى تاويل در قرآن به منظور فتنه بپا كردن است، پس ديگر صاحب قول سوم
نبايد متشابه را منحصر در آيات صفات و آيات قيامت كند.
خواننده عزيز
بعد از توجه به اشكالاتى كه در اقوال سابق الذكر بود، متوجه مىشود كه حق مطلب در
تفسير تاويل اين است كه بگوئيم: تاويل حقيقتى است واقعى كه بيانات قرآنى چه
احكامش، و چه مواعظش، و چه حكمتهايش مستند به آن است، چنين حقيقتى در باطن تمامى
آيات قرآنى هست، چه محكمش و چه متشابهش.
و نيز بگوئيم
كه اين حقيقت از قبيل مفاهيمى كه از الفاظ به ذهن مىرسد نيست، بلكه امور عينى است
كه از بلندى مقام ممكن نيست در چار ديوارى شبكه الفاظ قرار گيرد، و اگر خداى تعالى
آنها را در قالب الفاظ و آيات كلامش در آورده در حقيقت از باب چون كه با
كودك سر و كارت فتاد است، خواسته است ذهن بشر را بگوشهاى و روزنهاى از آن
حقايق نزديك سازد.
در حقيقت،
كلام او به منزله مثلهايى است كه براى نزديك كردن ذهن شنونده به مقصد گوينده زده
مىشود، تا مطلب بر حسب فهم شنونده روشن گردد.
هم چنان كه
خود قرآن فرموده:(وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ، إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً
عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ، وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا
لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ)[1]، و در آيات
ديگر قرآن كريم تصريحات و اشاراتى در اين معنا هست.
علاوه بر اين
كه خواننده در بيان قبلى توجه فرموده، كه قرآن كريم لفظ تاويل را به طورى كه
شمردهاند در شانزده مورد استعمال كرده و همه موارد در همين معنايى است كه ما
گفتيم.
4- آيا كسى
جز خدا تاويل قرآن را مىداند؟
اين مساله هم
مانند مساله قبلى از موارد اختلاف شديد بين مفسرين است، و منشا
[1] ما قرآن را كه در ام الكتاب نزد ما مقامى بلند و فرزانه داشت
در خور فهم بشر كرديم و كتابى خواندنى نموده به زبان عربيش در آورديم. سوره زخرف
آيه 4.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 75