responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 74

مدلول لفظى نيست، بلكه امر خارجى است، كه مبناى كلام قرار مى‌گيرد ليكن در اين نظريه خطا رفته كه هر امر خارجى را مرتبط به مضمون كلام دانسته، حتى مصاديق و تك تك اخبارى را كه از حوادث گذشته و آينده خبر مى‌دهد مصداق تاويل شمرده، و نيز خطا رفته كه متشابه را منحصر در آيات مربوط به صفات خداى تعالى، و در آيات مربوط به قيامت دانسته است.

توضيح اينكه بنا به گفته وى مراد از تاويل در جمله: (وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ‌) ... يا تاويل قرآن است، و ضمير ها در آن به كتاب برمى‌گردد، كه در اين صورت جمله:(وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ) با آن نمى‌سازد، براى اين كه بسيارى از تاويل‌هاى قرآن از قبيل تاويلات قصص و بلكه احكام و نيز تاويل آيات اخلاق، تاويل‌هايى است كه ممكن است غير خداى تعالى و هم غير راسخين در علم، و حتى بيماردلان نيز از آن آگاه بشوند، چون حوادثى كه آيات قصص از آن خبر مى‌دهد چيزى نيست كه دركش مختص به خدا و راسخين در علم باشد، بلكه همه مردم در درك آن شريك هستند، و همچنين حقايق خلقى و مصالحى كه از عمل به احكام عبادات و معاملات و ساير امور تشريع شده، ناشى مى‌گردد.

و اگر مراد از تاويل در آيه شريفه، تاويل خصوص متشابه باشد، در اين صورت حصر مستفاد از جمله:(وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ) درست مى‌شود، و مى‌فهماند كه غير از خداى تعالى و راسخين در علم مثلا كسى را نمى‌رسد كه دنبال تاويل متشابهات قرآن را بگيرد، براى اينكه منجر به فتنه و گمراهى مردم مى‌شود، ولى منحصر كردن صاحب اين قول، آيات متشابه را در آيات مربوطه به صفات خدا و اوصاف قيامت درست نيست، چون همانطور كه پى‌گيرى اين آيات منجر به فتنه و ضلالت مى‌شود، پى‌گيرى ساير آيات متشابه نيز چنين است.

گفتن اينكه بطور كلى آيات متشابه بايد از زندگى مسلمين حذف شود مثل اين مى‌ماند كه كسى بگويد (هم چنان كه گفته‌اند) منظور از اصل دين و تشريع احكام اين است كه اجتماع انسانى صالح گردد، و در نتيجه، اجتماعى زنده، تشكيل شود و چون غرض اين است، اگر فرض كنيم كه صلاح حال مجتمع با پيروى از احكامى ديگر غير احكام دينى تامين مى‌شود، بايد احكام دينى لغو گردد، چون در اين فرض و در اين زمان ديگر احكام دينى به درد اصلاح جامعه نمى‌خورد، بلكه صلاح مجتمع در پيروى احكام ديگر است.

و يا مثل اين مى‌ماند كه كسى بگويد (هم چنان كه گفته‌اند) مراد از كراماتى كه در قرآن از انبيا نقل شده- از قبيل يد بيضاء، و نفس عيسى، و امثال آن امور عادى است- كه با عباراتى تعبير شده كه ظاهرش معجزه و كرامت را مى‌رساند، و منظور آن اين بوده كه دلهاى عوام‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 74
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست