responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 468

اين است كه خدايى كه اينان تصور كرده‌اند، داراى عصمت نيست، براى اينكه عصمت بر دو معنا است كه يكى در مورد او تصور ندارد، و ديگرى را هم ندارد، پس اصلا عصمت ندارد، اما آن عصمتى كه در او تصور ندارد، عصمت از تمرد و نافرمانى خالق است كه مسيحيت قائل به خالقى براى خدا نيستند، و اما عصمتى كه در او تصور مى‌شود ولى مسيحيت آن را براى خدا قائل نيستند، عصمت از اشتباه و خطاى در فكر است كه خواننده عزيز توجه كرد كه صريحا خدا را اشتباه كار معرفى كردند، پس خداى مسيحيت بطور كلى عصمت ندارد.

7- اشكال هفتم به اين قسمت از گفتار آنان وارد است كه گفتند: بعد از آنكه خداى پسر به صورت فردى از انسان جلوه كرد و با مردم به معاشرت پرداخت، آنهم همانند معاشرت يك انسان معمولى با ساير انسان‌ها، تا آنكه در آخر خود را مسخر دشمنان كرد ، وجه نادرستى اين سخن آن است كه بنا به اين گفتار واجب الوجود صفات ممكنات را به خود گرفته و در عين اينكه واجب الوجود است ممكن الوجود هم شده، در عين اينكه خدا است انسان هم شده و خلاصه كلام اينكه از نظر آقايان واجب الوجود مى‌تواند خلقى از مخلوقات خود شود، يعنى به حقيقت و واقعيت نوعى از اين انواع خارجى متصف گردد، مثلا روزى انسانى از انسان‌ها شود و روزى ديگر اسب، و روزى مرغ و روز ديگر حشره، و وقتى ديگر چيزى ديگر شود و حتى از نظر ايشان خدا مى‌تواند در عين اينكه يك چيز است، چند چيز باشد، هم خدا باشد و هم انسان و هم اسب و هم حشره!!!. و همچنين هر رقم عمل كه از اعمال موجودات فرض شود از او به تنهايى صادر شود، براى اينكه وقتى بتواند به صورت همه موجودات جلوه كند، بايد همه اعمال مخصوص موجودات را هم بكند، در نتيجه بتواند اعمالى متقابل از قبيل عدل و ظلم را انجام داده و به صفاتى متقابل از قبيل علم و جهل، قدرت و عجز، حيات و ممات، غنى و فقر و ... متصف شود و خداى ملك حق بزرگتر از اينها است و اين اشكال غير از آن محذورى است كه در اشكال ششم گذشت (براى اينكه در اشكال ششم مى‌گفتيم چگونه ممكن است موجودى سرمدى و غير محدود الوجود و محيط به هر چيز و منزه از مكان و زمان ناگهان نطفه شود و در رحم مادر بگنجد و در اشكال هفتم مى‌گوئيم: به فرضى كه از اشكال ششم صرفنظر كنيم، وقتى بنا شد يك چيز، دو چيز شود و خدا انسان شود، مى‌تواند بيش از دو چيز هم بشود و افعال صفات هر يك از انواع موجودات را داشته باشد كه اين خود غير معقولى ديگر است مترجم ).

8- اشكال هشتم به اين قسمت از گفتارشان وارد است كه گفتند: خدا چوبه دار و لعنت دشمنان را به خود خريد، براى اينكه شخص به دار آويخته شده ملعون است ، اشكال‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 468
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست