نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 448
مسيح را خود خدا دانستهاند، 3-(لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ)[1]، در اين آيه كه
بعد از آيه (72) قرار گرفته، خدا را سومين خدا از خدايان سهگانه دانستهاند، آيه:(وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ)[2] هم به
همين معنا اشاره دارد.
و اين آيات
هر چند به ظاهرش مشتمل بر سه مذهب و سه مضمون و سه معناى مختلف است و به همين جهت
بعضىها از قبيل شهرستانى صاحب كتاب ملل و نحل آنها را حمل بر اختلاف مذاهب كرده و
گفته است: مذهب مكانيه قائل به فرزندى حقيقى مسيح براى خدايند و نسطوريه گفتهاند:
نزول عيسى و فرزنديش براى خدا از قبيل تابش نور بر جسمى شفاف چون بلور است، و
يعقوبيه گفتهاند: از باب انقلاب ماهيت است، خداى سبحان به گوشت و خون منقلب شده
است.[3] و ليكن
ظاهرا قرآن كريم (العياذ باللَّه) كتاب ملل و نحل نيست تا بخواهد به اين مذاهب
بپردازد و هرگز به خصوصيات مذاهب مختلف آنان اهتمام نمىورزد بلكه به اعتقاد غلطى
مىپردازد كه مشترك بين همه آنان است و آن مساله فرزندى مسيح براى خداى تعالى است
و اينكه جنس مسيح از سنخ جنس خدا است و نيز به آثارى مىپردازد كه بر اساس اين
اعتقاد غلط مترتب كردهاند كه يكى از آنها مساله تثليث است، هر چند كه در تفسير
كلمه تثليث اختلاف بسيار و مشاجره و نزاع دامنهدار كردهاند، دليل بر اين معنا
اين است كه قرآن كريم به يك زبان و يك بيان عليه آنان احتجاج كرده، معلوم مىشود
مورد نظر قرآن از كل مسيحيت مسالهاى است كه همه در آن شريكند.
[مساله پدر
و پسر بودن خدا و مسيح در انجيلهاى موجود]
توضيح اينكه
تورات و انجيلهاى موجود در دست ما، از يك سو صراحت دارند بر اينكه خداى
تعالى يكى است و از سوى ديگر انجيل به صراحت مىگويد مسيح پسر خدا
است ! و از ديگر سو تصريح مىكند به اينكه اين پسر همان پدر است و لا
غير .
حتى اگر
مساله پسرى را حمل مىكردند بر صرف احترام و برگشت گيرى باز قابل اغماض بود، اين
كار را هم نكردند با اينكه در مواردى از انجيل به اين معنا تصريح شده، از آن جمله
مىگويد: و من به شما مىگويم دشمنان خود را دوست بداريد و براى لعنت
كنندگان خود آرزوى بركت كنيد و به هر كس كه با شما دشمنى كرد احسان نمائيد و هر كس
كه شما را