نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 287
مؤلف: قريب به اين معنا در كافى[1] از آن جناب نقل شده و در تفسير
عياشى[2] از امام
باقر (ع) و نيز در تفسير عياشى در ذيل همين آيه از امام صادق (ع) روايت شده كه
فرمود: محرر كسى است كه وقف كنيسه مىشده و از آن بيرون نمىآمده است. حنه
وقتى فرزندش را زاييد عرضه داشت: پروردگارا من او را دختر زاييدم و پسر مثل دختر
نيست، دختر حيض مىشود و ناگزير مىگردد تا از مسجد بيرون شود، و محرر نمىتواند
از مسجد در آيد [3].
و نيز در
همان كتاب از يكى از آن دو بزرگوار، حديث آورده كه فرمود: همسر عمران نذر
كرده بود كودكى كه در رحم دارد وقف كنيسه نموده و براى خدمت و عبادت در آنجا
بگمارد، و پسر براى اينكار، چون دختر نيست، آن گاه فرمود مريم رشد كرد و در كنيسه
اهل كنيسه را خدمت مىكرد و حوائج آنان را در دسترسشان قرار مىداد، تا آنكه به حد
بلوغ رسيد، زكريا دستور داد براى خود حجابى ترتيب دهد و در آن حجاب دور از انظار
عابدان به عبادت بپردازد [4].
مؤلف: اين
روايات بطورى كه ملاحظه مىفرمائيد درست مطابق بيان ما است، چيزى كه هست از ظاهر
آنها برمىآيد كه جمله:(وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى) كلام همسر
عمران است، نه كلام خداى تعالى، كه اگر بخواهيم اين ظاهر را بپذيريم، بايد اشكال
قبلى را كه چرا كلمه ذكر را بر كلمه انثى مقدم آورد پاسخ
دهيم، و اين مطلب پاسخى ندارد، چون علاوه بر اشكال گذشته مقتضاى قواعد عربيت هم،
خلاف آن است.
و نيز اين
اشكال باقى مىماند كه چرا دختر عمران را مريم ناميد با اينكه كلمه
مريم به معناى تحرير است، مگر اينكه بگوييم بين تحرير و خدمتگزارى معبد فرق
هست (دقت فرمائيد).
و از روايت
اولى كه مىفرمود: خداوند به عمران وحى كرد برمىآيد كه عمران پيامبرى
بوده كه به او وحى مىشده است.
روايتى هم كه
مرحوم مجلسى در بحار از ابى بصير نقل كرده مؤيد اين دلالت است، در آن روايت ابا
بصير مىگويد: من از ابى جعفر (ع) وضع عمران را پرسيدم كه آيا