نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 216
و نيز فرموده:( إِنَّ
اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ)- تا آنجا كه
مىفرمايد-(وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ )[1] و حاشا از خداى
سبحان كه از عملى نهى كند، و سپس بدان امر نمايد، و وسيله انجام آن را براى معصيت
كار فراهم فرمايد.
هيچ منافاتى
بين اين دو مطلب نيست كه از سويى مثلا طعام و شراب حرام به حسب تشريع رزق نباشد، و
از سوى ديگر به حسب تكوين رزق و آفريده خدا باشد، براى اينكه خداى تعالى در تكوين،
تكليفى نفرموده، (بله اگر فرموده بود خوك خلقت نكنيد، آن گاه خودش خوك خلق مىكرد
بين گفتار و كردارش منافات بود، و ليكن هر جا كه خدا مردم را از رزقى نهى كرده به
حسب تشريع، و هر جا رزق را به خود نسبت داده به حسب تكوين است مترجم ).
در اينجا
ممكن است سؤال شود كه وقتى بيانى از خداى تعالى باعث اشتباه فهمهاى ساده مىشود،
چرا از چنين بيانى صرفنظر نمىنمائيد؟ پاسخ اين است كه قرآن براى فهمهاى ساده به
تنهايى نازل نشده، تا به خاطر به اشتباه نيفتادن آنان از بيان معارف حقيقى صرفنظر
كند.
آرى قرآن شفا
براى همه دلها است، كسى از قرآن متضرر نمىشود، مگر خاسران زيانكار هم چنان كه
فرمود:(وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ
لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً)[2].
علاوه بر
اينكه مىبينيم خداى سبحان در آيات قرآن كريم دادن ملك به امثال نمرودها و
فرعونها و دادن اموال به امثال قارونها را به خدا نسبت داده، پس اين نيست مگر
اينكه همه اين رزقها به اذن خدا است، خدا اينگونه رزقهاى وسيع را در اختيار
نامبردگان قرار مىدهد تا امتحانشان نموده و حجت عليه آنان تمام گشته و زمينه
بيچارگى و استدراج آنان و مصالحى نظير اين فراهم آيد، و همه مىدانيم كه اين
نسبتها تشريفى است، و وقتى نسبت دادن تشريفى به خدا محذورى ندارد، نسبت دادن
تكوينى كه مجالى براى حسن و قبح عقلى در آن نيست، بطريق اولى و روشنتر محذور
ندارد.
و از سوى
ديگر مىبينيم كه خداى تعالى هر چيزى را مخلوق خود و نازل شده از خزائن
[1] همانا خداى تعالى بعدل و احسان امر مىكند ... و از فحشا و
منكرات نهى مىنمايد( سوره نحل آيه 92).
[2] ما آنچه از قرآن را كه نازل مىكنيم شفا و رحمت براى مؤمنين
است، و زيانكاران را به جز زيانكارى نيفزايد( سوره اسراء آيه 82).
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 216