نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 163
بسا بتوان گفت معناى لفظ شهوات خالى از شيفتگى و
دلدادگى و حرص نيست، هر چند كه كلمه نامبرده به معناى مشتهيات است.
(مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ
الْفِضَّةِ ...) كلمه نساء جمعى است كه مفردى از لفظ خود
ندارد، و كلمه بنين جمع كلمه ابن است كه به معناى نر، از
فرزندان آدمى است، كه در فارسى به كلمه پسر ترجمه مىشود، حال چه پسر
بدون واسطه، و چه با واسطه، كه فارسيان از آنان به كلمه نوه ،
نتيجه ، نبيره تعبير مىكنند.
و كلمه
قناطير جمع قنطار است، و اين كلمه كلمهاى است جامد، يعنى چيزى از آن مشتق
نمىشود، و به معناى مقدار طلايى است كه در يك پوست گاو بگنجد، و يا به معناى
پوستى پر از طلا است.
كلمه
مقنطره اسم مفعولى است مشتق از همين كلمه جامد، و اين رسم عرب است كه در
الفاظ جامد معنايى اعتبار مىكنند كه با در نظر گرفتن آن معنا لفظ جامد، معنايى
مصدرى كسب مىكند، آن گاه از همان معناى مصدرى كلمهاى ديگر مشتق مىسازند، نظير
كلمه باقل، و تامر ، و عطار ، كه از كلمات
بقل (سبزيجات) و تمر (خرما) و عطر اشتقاق يافته است
و به معناى فروشنده بقل، و تمر، و عطر است، و فائده اين اشتقاق آن است كه شخص و يا
چيزى را به وصفى كه از جامد گرفته مىشود توصيف كنند، و معناى كلمه را براى او
اثبات نمايند و اشاره كنند به اينكه شخص و يا چيز نامبرده واجد معناى آن كلمه هست،
و چنان نيست كه هيچ رابطهاى با آن نداشته باشد، هم چنان كه مىگويند:
دنانير مدنرة و دواوين مدونه ، و يا گفته مىشود: حجاب
محجوب و ستر مستور .
كلمه
خيل به معناى اسبان است، و كلمه مسومه كه از ماده
سين ، و واو ، ميم گرفته شده، به معناى چريدن حيوان
است، گفته مىشود: سامت الإبل يعنى شتر براه افتاده تا برود و در صحرا
بچرد، و اين گونه حيوانات را كه علف از خانه نمىخواهند سائمه
مىگويند، ممكن هم هست بگوئيم از باب سمت الإبل فى المرعى باشد، يعنى
شتر را در چراگاه داغ زد، و نشانه كرد.
در
نتيجه خيل مسومة يا به معناى اسبانى است كه آزادانه در مرتع مىچرند،
و يا اسبان داغدار و نشاندار است. و كلمه انعام جمع كلمه
نعم به فتحه نون و عين است، كه به معناى شتر و گاو و گوسفند است، به خلاف
كلمه بهائم كه هم نامبردهها را شامل مىشود، و هم غير آنها را، البته
غير وحشىها و مرغان و حشرات و كلمه حرث به معناى
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 163