نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 159
و امثال آن، و اين واسطهها همان است كه از آن به
اذن تعبير مىكنيم، و مىگوئيم خداى تعالى به شيطان اذن داد تا با وسوسهها و
تسويلات خود دلهاى مؤمنين را منحرف كند، و انسان پيرو هواى نفس را از پيرويش منع
نكرد، و بين ظالم و ظلمش حايل نشد، براى اينكه اساس سعادت و شقاوت بر پايه اختيار
است.
پس هر كس به
سعادت رسيد، با اختيار خود رسيد، و هر كس شقى شد با اختيار خود شد، و اگر اين نبود
حجت (نه عليه بندگان، و نه عليه خدا، تمام نمىشد)، و سنت امتحان و برملا سازى
واقعيتهاى بندگان، جارى نمىگرديد.
تنها چيزى كه
دانشمندان را از آزادى در بحث پيرامون اين مباحث باز داشته، وحشتى بوده كه از
نتايج وخيم آن (البته به زعم خود آنان) بوده، مثلا جبرى مسلكان از آنان، پنداشتند
كه اگر بگويند موجودات با يكديگر ارتباط و اسباب عالم در يكديگر تاثير دارند، خود
به خود اعتراف كردهاند به اينكه پس خدا هيچكاره است، و قدرت مطلقه او را بر تصرف
در مصنوعاتش سلب كردهاند.
و مفوضه از
آنان، پنداشتند كه اگر اين مطلب را بپذيرند، و مخصوصا در مرحله اعمال ارتباط آنها
را با يكديگر به اراده و قدرت خدا نسبت دهند خود به خود به مساله جبر گردن نهاده و
مصنوع خدا يعنى انسان را هيچكاره دانستهاند، با اينكه مسلكشان تفويض است، و با
بطلان اختيار مساله ثواب و عقاب و تكليف و تشريع دين باطل مىشود.
با اينكه هر
دو طايفه مىتوانستند دست از اين وحشت برداشته، با كلام خدا كه مىفرمايد:(وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ)[1].
و نيز
مىفرمايد:(أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ)[2] و(إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)[3] انس بگيرند،
(و جبرى مسلك از افراط خود، و تفويضى از تفريط خود برگشته، بفهمند كه قبول وجود
ارتباط بين اشيا و اعمال، هيچ محذورى به بار نمىآورد، نه خدا را هيچكاره مىكند،
و نه انسانها را) علاوه بر اينكه اين آيات و آيات مشابه آن در اين باب برهانى
ارائه مىدهد، و ما در بحثى كه پيرامون آيه شريفه:(إِنَّ
اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا)[4] شد پارهاى
مطالب مربوط به اينجا را گذرانديم.