نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 156
و نيز مىفرمايد:(أَزاغَ
اللَّهُ قُلُوبَهُمْ)[1] (يعنى
وقتى عمل را واژگونه كردند، خداوند هم دلهايشان را واژگونه مىكند).
و نيز
مىفرمايد:(اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ، وَ يَمُدُّهُمْ فِي
طُغْيانِهِمْ)[2].
و نيز
مىفرمايد:(أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا)[3]. و آياتى ديگر از
اين قبيل.
[منشا
اشتباه اين مفسران، غفلت از وجود ارتباط بين تمام اجزاى اين عالم مىباشد.]
و اين مفسرين
اشتباهشان تنها از اين جا ناشى شده كه در مساله روابط اشيا و آثار و افعال آنها آن
طور كه بايد بحث نكردهاند، در نتيجه خيال كردهاند هر يك از امور كه در اين عالم
پديد مىآيد امرى مستقل الوجود از ديگران است، و ذاتش هيچ ارتباطى به موجودات
پيرامونش، و يا به مجموع موجودات عالم ندارد، نه به آن دسته كه قبل از او بودند، و
نه به آنها كه بعد از او خواهند آمد.
نتيجه اين
اشتباه اين شده كه هر حادثه را كه در حقيقت نتيجه اسباب و علل، و مقتضاى اثرى است
كه خداى تعالى به آنها داده، تنها به علت و فاعل ما فوق او نسبت دهند، و بگويند
فلان عمل كار فلان علت، و آن ديگر كار آن علت است، و هيچ ارتباطى بين اين اعمال
نيست، و هيچ رابطهاى بين اثر اين علت با ساير علل نيست و ساير علل هيچ نقش و سهمى
در پديد آمدن و بقاى آن ندارند. و خلاصه هر حادثهاى پديد آمده، سبب خودش مىباشد،
اگر ستارگانى در گردشند، و درياهايى در موجند، و كشتىهايى بر آبها در حركتند، و
اگر زمينى هست كه موجوداتى را بر دوش خود گرفته، و اگر گياهانى مىرويند، و
حيواناتى مىجنبند، و انسانهايى زندگى مىكنند، و تلاش مىكنند نه رابطهاى روحى و
معنوى بين آنها هست، و نه وحدتى جسمى از ماده و قوه در بين آنها وجود دارد.
و معلوم است
چنين پندارى مستلزم يك پندار ديگر است، و آن اين است، كه نظير همين بى ارتباطى و
جدايى را بين عناوين اعمال و صور افعال يعنى صورت خوب و بد خيال كنند، و چنين
پندارند كه خوب و بد و شقاوت و سعادت، و هدايت، و ضلالت، و اطاعت و معصيت، و احسان
و اضرار، و عدل و ظلم، و امثال اين عناوين هيچ ارتباطى بهم ندارند، و تحقق و
وجودشان به هم پيوسته نيست.
و غفلت
كردهاند از اينكه اين عالم، با همه اعيان موجودات و انواع مخلوقات كه در آن است،
تمامى اجزايش به هم مرتبط است، جزئى از همين عالم است كه مبدل به جزئى ديگر