نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 123
از كلمه شىء همه چيز نيست. بلكه بعض
افراد شىء است، نه مطلق شىء، و غير محصور آن، و همچنين حكم مىكنيم به اينكه
منظورش از خزائن اندكى از بسيار است.
پس در اين
مثال، نظام موجود در مصداق باعث شد دامنه گسترده كلمه شىء و نيز
كلمه خزائن بطور عجيبى برچيده شود.
آن گاه وقتى
مىشنويم كه خداى تعالى هم چنين كلامى را بر رسول گراميش نازل كرده، و فرموده:(وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ)[1] اگر ذهن ما
از آن سطح پائين و معمولى و سادهاش بالاتر نيايد، عينا همان تفسيرى كه براى آن
كلام بشرى كرديم، براى اين كلام الهى خواهيم كرد، با اينكه هيچ علمى و دليلى بر
تفسير خود نداريم، تنها مدركمان اين است كه ما از چنين عبارتى چنين معنايى
مىفهميم.
و اما اگر
كمى ذهن خود را از آن سطح پائين ترقى دهيم، و بفهميم كه خداى تعالى تنها مال را
خزينه نمىكند، و مخصوصا وقتى ببينيم كه دنبال آن جمله مىفرمايد:(وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ)[2] و نيز
مىفرمايد:(وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ
فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها)[3] حكم خواهيم
كرد بر اينكه مراد از كلمه شىء رزق، يعنى آب و نان است، و مراد از
نازل كردن آب و نان، نازل كردن باران است، چون فهم ما از عبارت نازل شدن از
آسمان چيزى به جز باران نمىفهمد.
در نتيجه
خزينه شدن همه چيز نزد خدا و سپس نازل شدن آن به اندازههاى معين در نظر ما كنايه
از انباشته شدن آب در آسمان، و سپس نازل شدن آن به زمين براى آماده شدن موارد
غذايى خواهد بود.
اين تفسير هم
مثل تفسير اول تفسير به رأى، و بدون علم است، چون هيچ سندى بر طبق آن نيست، تنها
دليل ما اين است كه ما چيزى بجز باران سراغ نداريم كه از آسمان نازل شود.
پس دليل ما
بر اين تفسير، عدم علم است، نه علم به عدم، و اينكه چيزى به جز باران نازل شدنى
نيست.
باز اگر سطح
فكر را بالاتر ببريم و بخواهيم به هيچ وجه در باره قرآن سخن بدون علم نگوئيم، و
اطلاق كلام قرآنى را بدون علم بر هيچ مصداقى حمل ننموده، بلكه به اطلاقش باقى
بگذاريم، و مثلا در مورد همين آيهاى كه به عنوان مثال آورديم بگوئيم: اين آيه در
مقام بيان