نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 108
[1] و اين قوم
فهميده بودند كه گاه مىشود دلها از راه منحرف گشته و نور فطرى خود را از دست
بدهند، و كور و هلاك گردند.
اى هشام به
درستى كه از خدا نمىترسد مگر كسى كه دلش از ناحيه خدا عقال و مهار شده باشد، و
كسى كه عقلش خدايى (و فهمش از ناحيه او مهار) نشده باشد، قلب او بر هيچ معرفتى
منعقد نشده، و ثابت نمىگردد، و آن چيزى كه معرفت بدان يافته حقيقتش را دريافت
نكرده، و نمىبيند، و احدى نيست كه چنين قلب و معرفتى داشته باشد، مگر كسى كه قولش
مصدق فعلش، و باطنش موافق با ظاهرش باشد، براى اينكه خداى عز و جل عقل خفى و باطن
را جز به وسيله ظاهر آدمى بر ملا نمىكند، اين ظاهر آدمى است كه بر مقدار عقل او
دلالت مىكند، و از آن خبر مىدهد.
مؤلف: اينكه
فرمود: بدرستى كه از خدا نمىترسد، مگر كسى كه دلش از ناحيه خدا عقال و مهار
شده باشد در معناى اين آيه شريفه است كه مىفرمايد:(إِنَّما
يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ)[2].
و اينكه
فرمود: و كسى كه عقلش خدايى نباشد ، بهترين بيان است براى معناى رسوخ
در علم، براى اينكه هر مطلبى ما دام كه بطور حقيقت و آن طور كه بايد، تعقل نشود
درك آن خالى از احتمالات مخالف نيست، وقتى جلو احتمالات بكلى مسدود مىشود كه آن
طور كه بايد تعقل شود، و گرنه قلب آدمى در اعتراف به آن همواره مضطرب است، ولى اگر
تعقل آن تمام و كامل باشد، و در نتيجه احتمال خلاف در كار نيايد، در مرحله عمل هم
ديگر خلاف آن را پيروى نمىكند، در نتيجه آنچه در قلب دارد همان خواهد بود كه به
صورت عمل ظاهرى او جلوه مىكند، و آنچه مىگويد همان است كه در قلب دارد.
و اينكه
فرموده: احدى اين چنين نيست ... خواسته است علامت رسوخ در علم را بيان
كند.
و در كتاب در
المنثور آمده است كه ابن جرير و ابن ابى حاتم، و طبرانى از انس، و ابى امامه، و
وائلة بن اسقف و ابى الدرداء روايت آوردهاند، كه شخصى از رسول خدا 6
[1] اى پروردگار ما دلهاى ما را بعد از آنكه هدايت فرمودهاى بار
ديگر منحرف مساز و از ناحيه خود رحمتى به ما ارزانى بدار، كه تو، آرى تنها تو
بخشندهاى( چون هر بخشنده ديگر آنچه مىبخشد از مال تو است. مترجم )
الكافى ج 1 ص 14 ح 12.
[2] تنها كسانى از بندگان خدا از خدا مىترسند كه عالمند. سوره
فاطر، آيه 28.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 108