نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 634
كرامات انبيا و اوليا مستند به ايشان است، اسباب
طبيعى را واسطه قرار مىدهند، و نظير اين معنا در داستانى كه قرآن كريم از
ايوب ع حكايت كرده آمده، عرضه مىدارد: (إِذْ نادى
رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ)- پروردگارا شيطان
با گرفتاريها و عذابى مرا مس كرد [1].
و نيز عرضه
مىدارد: (أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ)- پروردگارا
بيمارى مرا مس نموده، و تو ارحم الراحمينى [2].
از يك طرف
مىگويد شيطان با من مس كرده، و از يك طرف اين مس را به خود بيمارى نسبت مىدهد،
با اينكه مرض، اسبابى طبيعى دارد.
و اين اشكال
و امثال آن از افكارى مادى منشا مىگيرد، كه به ذهن عدهاى از دانشمندان رخنه
يافته، بطورى كه خود آنان توجهى به اين رخنهگرى ندارند، چون ماديين وقتى شنيدند
كه خداپرستان حوادث را به خداى سبحان نسبت مىدهند، و يا عامل پارهاى از حوادث را
به روح يا فرشته و يا شيطان مىدانند، دچار يك اشتباه شدند، و آن اين است كه گمان
كردند خداپرستان منكر علل طبيعى شده و همه آثار را از ما وراى طبيعت مىدانند، و
خلاصه ما وراى طبيعت را جانشين طبيعت كردهاند، و غفلت كردند از اينكه خداپرستان،
هم خدا را مؤثر ميدانند، و هم عوامل طبيعت را، و اگر حوادث را به هر دو منشا نسبت
ميدهند، نسبت به هر يك در طول ديگرى است، نه در عرض آن (سادهتر بگويم اگر
مىگويند فلان حادثه كار خدا است، و نيز مىگويند كار فلان عامل طبيعى است، اين دو
فاعل (خدا و طبيعت) را دو فاعل طولى مىدانند، نه عرضى، مثل شما كه نوشتن را هم به
سر قلم نسبت دهيد، و هم به قلم، و هم به انگشتان نويسنده، و هم به دست او، و هم به
خود او، و درست هم نسبت دادهايد. مترجم ) و اين مطلب مكرر در اين
تفسير خاطر نشان شده است.
[نادرستى
گفته برخى از مفسرين كه گفتهاند تشبيه ربا خوار به جن زده بيان حال ربا خواران در
روز قيامت است]
نكته پنجم:
كه از بيان ما روشن مىشود فساد گفتار بعضى از مفسرين است، كه گفتهاند: منظور از
تشبيه رباخوار به جنزده، بيان حال رباخواران در روز قيامت است، مىخواهد بفرمايد:
رباخواران به زودى در روز قيامت سر از قبر بر مىدارند، در حالى كه چون افراد غشى
و مبتلا به جنون هستند (هم چنان كه در روايت هم چنين آمده) وجه فساد اين تفسير اين
است كه با ظاهر آيه سازگار نيست، البته به آن بيانى كه ما براى آيه كرديم، روايتى
هم