نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 631
اموال آنان به اموال رباخوار.
اين كاهش و
نقصان، از يك طرف، و تكاثر اموال از طرف ديگر، نيز منجر به اين مىشود كه به مرور
زمان و روز به روز خرج بدهكار و مصرف او بيشتر مىشود، و با زياد شدن احتياج و
مصرف، و نبودن درآمدى كه آن را جبران كند روز به روز خرج بيشتر مىشود، و ربا نيز
تصاعد مىيابد و اين تصاعد از يك طرف، و نبودن جبران از طرف ديگر، زندگى بدهكار را
منهدم مىسازد.
[استدلالى
قوى و بجا عليه ربا خواران با استفاده از سخن خودشان، در آيه شريفه]
و اين خود
خبطى است كه رباخوار مبتلاى به آن است، مانند خبطى كه جن زده مبتلاى به آن است،
براى اينكه معاملات ربوى او را در آخر دچار اين خبط مىكند، كه فرقى ميان معامله
مشروع يعنى خريد و فروش، و معامله نامشروع يعنى ربا نگذارد، و وقتى به او بگويند:
دست از ربا بردار و به خريد و فروش بپرداز، بگويد: چه فرق هست ميان ربا و بيع و چه
مزيتى بيع بر ربا دارد تا من ربا را ترك كنم، و به خريد و فروش بپردازم، و لذا
خداى تعالى به همين سخن رباخواران (كه چه فرق هست ميان بيع و ربا) استدلال بر خبط
آنان كرده است.
و اين
استدلالى است قوى و بجا، براى اينكه ربا تعادل و موازنه ثروت را در جامعه به هم
مىزند، و آن نظامى را كه فطرت الهى به آن، راهنمايى مىكند و بايد در جامعه حاكم
باشد، مختل مىسازد.
از اين بيان
پنج نكته روشن مىگردد:
[پنج نكته
در آيه: (الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا) ... ]
نكته اول
اينكه: مراد از قيام در جمله (لا يَقُومُونَ إِلَّا كَما يَقُومُ) ...
مسلط بودن بر زندگى و بر امر معيشت است، چون اين معنا هم يكى از معانى قيام است،
كه در استعمالات اهل زبان معنايى مشهور و شايع است و در قرآن كريم در موارد متعددى
آمده از آن جمله موارد زير است:
(لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) تا جامعه، بر مبناى عدل استوار شود.[1](أَنْ
تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ) (اينكه آسمان و زمين
به امر او استوار شود).[2](وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْيَتامى بِالْقِسْطِ) (تا در باره ايتام
به عدل قيام كنيد).[3]