نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 593
سنبله صد دانه به وجود مىآيد و اين مثل يك مثل
فرضى و خيالى است.
و آن معنايى
كه ما از مثل مىخواهيم به ذهن شنونده منتقل كنيم، و آن را معيارى براى ايضاح و
سنجيدن وضع مطلب خود مىگيريم، يا تمامى قصهاى است كه به عنوان مثل مىآوريم،
نظير مثلى كه در آيه: (وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ
خَبِيثَةٍ ...)[1] و در
آيه:(مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ
يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً)[2] آمده است و يا همه
آن قصه منظور و مورد نظر نيست، بلكه گوشهاى از آن منظور است، كه اصطلاحا به آن
ماده تمثيل گفته مىشود، كه در اين صورت يا همان مقدار را ذكر مىكنيم، و يا اگر
همه قصه را بياوريم صرفا به منظور تتميم قصه و ناقص نبودن آن است مانند مثال اخير،
يعنى انفاق و حبه ، چون در اين مثل ماده تمثيل تنها
دانهاى است كه هفتصد دانه از آن به وجود مىآيد و اما كاشتن آن، و روئيدن هفت
سنبله از آن دخالتى در تمثيل ندارد و به خاطر تتميم قصه آمده است.
و در قرآن
كريم هر مثلى كه تمامى آن ماده تمثيل بوده و با معناى مراد و محل كلام تطبيق
مىشده، همه آن ذكر شده- كه بايد هم مىشد، براى اينكه همه جزئياتش مثل است- و هر
مثلى كه فقط بعضى از قسمتهايش ماده تمثيل بوده، به نقل همان مقدار اكتفاء شده، و
آن مقدار، در جاى تمام قصه به كار رفته، چون غرض گوينده، از همان مقدار از قصه
حاصل مىشده، علاوه بر اينكه خواننده در اثر ديدن اينكه گوشهاى از يك قصه ذكر
شده، و گوشههاى ديگرش افتاده و همين قسمت كه ذكر شده وافى به غرض هست، و خلاصه
مىبيند كه مطلب مورد نظر به وجهى عين همان قصه است، و به وجهى غير از آن است،
نشاطى پيدا مىكند، و دچار آن خستگى و ملالت كه معمولا خواننده هر مقاله يك نواخت
به آن دچار مىشود، نمىگردد و اين خود يكى از موارد لطيف ايجاز به قلب است كه
قرآن آن را به كار برده است، اما ايجاز است، چون گفتيم: تنها ماده تمثيل را كه حبه
باشد آورده است، و اما قلب يعنى وارونه گويى است، براى اينكه بايد انفاق را به حبه
مثل مىزد، ولى انفاقگر را به حبه مثل زده است.
(أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ، فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ) معناى
كلمه سنبل معروف است، كه همان خوشه گندم مىباشد بعضى گفتهاند:
ماده
سنبل در اصل به معناى پوشاندن است، و اگر خوشه گندم را سنبل
ناميدهاند، به اين جهت بوده است كه سنبل، دانههاى گندم را در غلافهايى كه دارد
مىپوشاند.