responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 437

عمر نزد رسول خدا 6 آمد، عرضه داشت: يا رسول اللَّه! مگر ما بر حق نيستيم، و مشركين بر باطل نيستند؟ فرمود: آرى همين طور است. عرضه داشت: مگر كشتگان ما در بهشت و كشتگان آنان در آتش نيستند؟ فرمود: بلى همين طور است. عرضه داشت: پس چرا دين خود را لكه‌دار كنيم، و تن به پستى دهيم، و بدون اينكه خدا بين ما و آنان حكم كند برگرديم؟ فرمود: اى پسر خطاب من فرستاده خدايم، و خدا هرگز و تا ابد مرا وا نمى‌گذارد.

عمر برگشت و خشمش فرو نشست، تا آنكه نزد ابو بكر رفت و پرسيد: اى ابو بكر مگر ما بر حق نيستيم، و مشركين بر باطل نيستند؟ گفت: چرا. پرسيد مگر كشتگان ما در بهشت و كشتگان آنان در آتش نيستند؟ ابو بكر گفت: چرا. عمر گفت پس چرا ننگى در دين خود وارد آورديم. گفت، اى پسر خطاب! او رسول خدا است، و خداى تعالى هرگز او را وا نمى‌گذارد. پس سوره فتح نازل شد، و رسول خدا 6 به دنبال عمر فرستاد، و سوره را برايش قرائت كرد. عمر گفت: يا رسول اللَّه! آيا اين صلح فتح است؟ فرمود: بله‌[1] و در كتاب كمال الدين به سند خود از منصور بن حازم از امام صادق (ع) روايت آورده كه در تفسير آيه‌(لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً) فرمود: اگر خدا كفارى كه در پشت پدران مؤمنند و مؤمنينى كه در پشت پدران كافرند بيرون مى‌آورد، آن وقت كفار حاضر را عذاب مى‌كرد[2].

مؤلف: اين معنا در رواياتى ديگر نيز آمده.

[چند روايت در باره مراد از(كَلِمَةَ التَّقْوى‌) در جمله‌(وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‌)]

و در كافى به سند خود از جميل روايت كرده كه گفت: من از امام صادق (ع) از كلام خداى عز و جل پرسيدم كه مى‌فرمايد:(وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‌) فرمود:

كلمه تقوى همان ايمان است‌[3].

و در الدر المنثور است كه ترمذى و عبد اللَّه بن احمد- در كتاب زوائد المسند - و ابن جرير و دارقطنى- در كتاب الافراد - و ابن مردويه و بيهقى- در كتاب اسماء و صفات - از ابى بن كعب از رسول خدا 6 روايت كرده‌اند كه فرمود:

منظور از كلمه تقوى در جمله‌(وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‌) كلمه لا اله الا اللَّه است‌[4].


[1] الدر المنثور، ج 6، ص 79.

[2] نور الثقلين، ج 5، ص 70 به نقل از كمال الدين.

[3] نور الثقلين، ج 5، ص 73 به نقل از كافى.

[4] الدر المنثور، ج 6، ص 80.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 437
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست