نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 438
مؤلف: الدر
المنثور اين معنا را به طريقى ديگر از على (ع) و سلمة بن اكوع و ابو هريره روايت[1]
كرده. از طرق شيعه نيز روايت شده، هم چنان كه در علل به سند خود از حسن بن عبد
اللَّه از آباء و از جدش حسن بن على (ع) از رسول خدا 6 روايت كرده كه در ضمن
حديثى كه سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه
اكبر را تفسير كرده فرموده: لا اله الا اللَّه به معناى وحدانيت خدا است و
اينكه خدا اعمال را جز با توحيد قبول نمىكند. و همين كلمه، كلمه تقوى است، كه كفه
ترازوى اعمال در روز قيامت با آن سنگين مىشود[2].
[رواياتى
راجع به ماجراى جنگ و فتح خيبر]
و
در مجمع البيان در داستان فتح خيبر مىگويد: وقتى رسول خدا 6 از حديبيه به مدينه
آمد، بيست روز در مدينه ماند آن گاه براى جنگ خيبر خيمه زد.
ابن
اسحاق به سندى كه به مروان اسلمى دارد از پدرش از جدش روايت كرده كه گفت: با رسول
خدا 6 به سوى خيبر رفتيم، همين كه نزديك خيبر شديم و قلعههايش از دور پيدا شد،
رسول خدا 6 فرمود: بايستيد. مردم ايستادند، فرمود: بار الها! اى پروردگار
آسمانهاى هفتگانه و آنچه كه بر آن سايه افكندهاند، و اى پروردگار زمينهاى هفتگانه
و آنچه بر پشت دارند، و اى پروردگار شيطانها و آنچه گمراهى كه دارند، از تو خير
اين قريه و خير اهلش و خير آنچه در آنست را مسألت مىدارم، و از شر اين محل و شر
اهلش و شر آنچه در آنست به تو پناه مىبرم، آن گاه فرمود: راه بيفتيد به نام خدا[3]
و از سلمة بن اكوع نقل كرده كه گفت: ما با رسول خدا 6 به سوى خيبر رفتيم شبى در
حال حركت بوديم مردى از لشكريان به عنوان شوخى به عامر بن اكوع گفت: كمى از شِرّ و
ورهايت (يعنى از اشعارت) براى ما نمىخوانى؟ و عامر مردى شاعر بود شروع كرد به
سرودن اين اشعار:
[4] يعنى: بار الها اگر لطف و عنايت تو نبود ما نه حج مىكرديم،
و نه صدقه مىداديم و نه نماز مىخوانديم، پس بيامرز ما را، فدايت باد آنچه كه ما
آن را بدست آورديم. و قدمهاى ما را هنگامى كه با دشمن ملاقات مىكنيم ثابت فرما، و
سكينت و آرامش را بر ما نازل فرما. ما هر وقت به سوى جنگ دعوت شويم براه مىافتيم،
و رسول خدا6 هم به همين كه ما را دعوت كند اكتفاء و اعتماد مىكند.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 438