responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 15  صفحه : 84

معنا را با مبالغه افاده مى‌كند. و فرق بين ملك - به فتحه ميم و كسر لام- و بين مالك اين است كه مالك آن كسى است كه مالى را دارا باشد، ولى ملك و به معناى كسى است كه آن مالك را و ملك او را مالك باشد، پس مالكيت ملك در طول مالكيت مالك است و او مى‌تواند هم در مال مالك حكم كند، و هم در خود او.

خداى تعالى ملكوت خودش را تفسير كرده و فرموده:(إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ)[1].

پس ملكوت هر چيزى اين است كه از امر خدا و به كلمه كن هستى يابد. و به عبارت ديگر ملكوت هر چيزى وجود او است به ايجاد خداى تعالى.

[معناى ملكوت و اينكه ملكوت هر چيزى به دست خدا است و اثبات امكان بعث و معاد از اين طريق‌]

پس بودن ملكوت هر چيز به دست خدا كنايه استعارى است از اينكه ايجاد هر موجودى كه بتوان كلمه شى‌ء- چيز را بر آن اطلاق نمود مختص به خداى تعالى است، هم چنان كه فرموده:(اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ)[2] پس ملك خدا محيط به هر چيز است و نفوذ امرش و ممضى بودن حكمش بر هر چيزى ثابت است.

و چون ممكن است كسى توهم كند كه عموم ملك و نفوذ امر خدا با اخلال بعضى از اسباب و علل در امر او منافات ندارد، ممكن است بعضى از علل و اسباب در پاره‌اى مخلوقات اثرى بگذارد كه خداى اراده نكرده و يا پاره‌اى از مخلوقات را از آنچه خدا اراده كرده منع كند، از اين جهت جمله‌(بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ) را با جمله‌(وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ) تكميل كرد. و اين جمله در حقيقت توضيح اختصاص ملك است و مى‌فهماند كه اين اختصاص به تمام معناى كلمه است، پس هيچ چيزى از موجودات هيچ مرحله‌اى از ملك را ندارد و هر موجودى هر چه را مالك است در طول ملك خدا است نه در عرض آن تا به مالكيت خدا خلل وارد كند، و يا اعتراض كند، پس حكم و ملك تنها از آن او است.

(وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ)- كلمه جوار كه دو كلمه يجير و يجار از آن اشتقاق يافته‌اند، در اصل به معناى قرب مسكن بوده، بعدها براى همين قرب مسكن و نزديكى خانه كسى به خانه كس ديگر حقى به نام حق همسايگى يا حق جوار قرار دادند، و آن اين است كه از همسايه حمايت نموده، به احترام همسايگى از سوء قصد افراد نسبت به او جلوگيرى كند، آن گاه از اين ماده افعالى مشتق نمودند، مثلا گفتند: فلان استجار فلانا


[1] امر او هر گاه چيزى را بخواهد اين است كه بگويد باش پس بى‌درنگ موجود شود، پس منزه است آن خدايى كه به دست او است ملكوت هر چيز. سوره يس، آيه 82 و 83.

[2] خدا خالق هر چيزى است. سوره زمر، آيه 62.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 15  صفحه : 84
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست