نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 58
عقول مردم در قوت ادراك و ضعف آن مختلف است،
رعايت آن را نيز كرده، از هر عقلى به مقدار توانايى دركش و طاقت تحملش تكليف
خواسته و عامه مردم را به آنچه كه از خواص مىخواهد تكليف نمىكند، و از خواص هم-
كه نيكان و ابرار خلقند- آنچه را كه از مقربين مىخواهد طلب نمىكند، و آن طور كه
مخلصين را سوق مىدهد، مستضعفين را نمىدهد. اين در اعتقاد.
و اما در عمل، انسان را به اعمالى دعوت كرده كه خير او در زندگى
اجتماعى و فردىاش و سعادت دنيا و آخرتش را تامين مىكند، چون قابل انكار نيست كه
سعادت بشر با هر عملى چه نيك و چه بد تامين نمىشود، هم چنان كه در هر موجودى غير
انسانى نيز چنين است، و خداى تعالى بشر را به نيرويى كه بتواند آن عمل را بجا
بياورد مجهز فرموده، پس عملى كه وضعش چنين است هرگز حرج و طاقتفرسا نيست.
پس در دين خدا به هيچ عمل و اعتقاد طاقتفرسا تكليف نشده، يعنى هيچ
حكمى حرجى ناشى از مصلحتى حرجى تشريع نشده، و همين خود منتى است كه خداى سبحان بر
بندگان خود نهاده، و در آيه مورد بحث با تذكر دادن آن دلهاى بشر را به سوى اوصاف
مؤمنين تشويق نموده است.
آيه شريفه(وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً
إِلَّا وُسْعَها) دلالت بر اين معنا و بيش از اين مىكند
چون علاوه بر اينكه تشريع احكام حرجى- از قبيل رهبانيت، و قربانى كردن اولاد- را
نفى كرده، تكليفى را هم كه در اصل حرجى نيست ولى در خصوص موردى حرجى شده- مانند
ايستاده نماز خواندن براى مريض- را نيز نفى كرده، با اينكه امتنان خدا با نفى قسم
اولى به تنهايى تمام بود.
دليل بر اينكه اين گونه تكاليف را هم نفى كرده اين است كه نفى تكليف
متعلق به نفس شده، و نفس هم نكره در سياق نفى است، و افاده عموم مىكند، در نتيجه
هر نفسى در هر حادثهاى كه فرض شود مكلف نيست، مگر به قدر وسعش، و به هيچ تكليف
حرجى مكلف نيست، نه تكليفى كه در اصل حرجى باشد، و نه تكليفى كه در مورد خاصى حرجى
شده.
اين معنا نيز روشن شد كه آيه شريفه مراتب مختلف اعتقاد را كه در اثر
اختلاف درجه عقول مختلف مىشود همه را امضاء كرده و در اين مرحله نيز حرج را به هر
دو قسمش رفع نموده.
(وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا
يُظْلَمُونَ)- در اين جمله مؤمنين را دلخوش مىكند به اينكه عملشان ضايع نمىشود
و اجرشان هدر نمىرود، و منظور از گويايى كتاب اين است
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 58