نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 544
حضور بندگان متمرد و معرض از عبوديتش مخاطب
قرار مىداد و به او شكايت مىكرد و او هم شكايت وى را به گوش بندگانش مىرسانيد،
تا وقتى حجت تمام شد و اقامه بينه تكميل گرديد، آن چنان كه در جمله(آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ)
ناگهان تاسف و تاثرش به هيجان آمده، خطاب را از آن شخص به سوى همه بندگان
گردانيده، تا ايشان را كه تا كنون اعراض داشتند، وادار بر اقرار به حق كند و براى
همين منظور يكى پس از ديگرى آيات خود را به رخ آنان مىكشد و شركشان را انكار و
توبيخ مىكند، كه شما از من به غير من عدول كرديد و شما بيشترتان نمىدانيد. و
بسيار كم توجهيد، با اينكه مىدانيد كه من منزه از داشتن شريكم و شما هم هيچ
برهانى بر ادعاى خود نداريد.
(بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ)-
يعنى بلكه آنان مردمى هستند كه از حق به سوى باطل و از خداى سبحان به سوى غير او
عدول مىكنند.
بعضى[1] از
مفسرين گفتهاند: يعنى غير خدا را معادل و مساوى خدا مىدانند.
در اين جمله نيز، التفاتى از خطاب مشركين به غيبت به كار رفته، چون
قبل از اين جمله فرمود: شما نمىتوانيد درختش را برويانيد و در اين
جمله مىفرمايد آنان مردمى هستند كه عدول مىكنند كه در اين جمله روى
سخن باز متوجه به رسول خدا 6 شده، و در اول آن كلمه بل را كه براى
اعراض است آورده، تا بفهماند:
اى رسول من! دنبال اينان را گرفتن و به حق وادار كردنشان هيچ فايده
ندارد، چون از حق عدول خواهند كرد.
(أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً ...) كلمه قرار مصدر و به معناى اسم فاعل، يعنى قار و مستقر
بين دو چيز است و كلمه رواسى جمع راسيه است، كه به معناى ثابت و
ريشهدار است و مراد از رواسى كوهها است كه در زمين ريشه دارند و پاى بر جايند و
كلمه حاجز به معناى مانعى است كه بين دو چيز جاى داشته باشد.
معناى آيه اين است كه: بلكه، آيا كسى كه زمين را پا بر جا كرد، تا
شما را نلغزاند و در شكافها كه در جوف آن است نهرها قرار داد و براى آن كوههاى
ثابت و پابرجا درست كرد و بين دو دريا مانع نهاد تا آبهاى آن دو بهم مخلوط نگردند،
بهتر است يا آن شريكها كه مىپرستيد؟! و آن گفتارى كه در آيه قبلى گذرانديم عينا
در اين آيه نيز مىآيد.