responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 15  صفحه : 526

بيشترش مطالب عجيب و غريبى دارد كه حتى نظائر آن در اساطير و افسانه‌هاى خرافى كمتر ديده مى‌شود، مطالبى كه عقل سليم نمى‌تواند آن را بپذيرد و بلكه تاريخ قطعى هم آنها را تكذيب مى‌كند و بيشتر آنها مبالغه‌هايى است كه از امثال كعب و وهب نقل شده است.

و اين قصه‌پردازان مبالغه را به جايى رسانده‌اند كه گفته‌اند: سليمان پادشاه همه روى زمين شد و هفتصد سال سلطنت كرد و تمامى موجودات زنده روى زمين از انس و جن و وحشى و طير، لشكريانش بودند. و او در پاى تخت خود سيصد هزار كرسى نصب مى‌كرد، كه به هر كرسى يك پيغمبر مى‌نشست، بلكه هزاران پيغمبر و صدها هزار نفر از امراى انس و جن روى آنها مى‌نشستند و مى‌رفتند. و مادر ملكه سبأ از جن بوده و لذا پاهاى ملكه مانند پاى خران، سم دار بوده و به همين جهت با جامه بلند خود، آن را از مردم مى‌پوشاند، تا روزى كه دامن بالا زد تا وارد صرح شود، اين رازش فاش گرديد. و در شوكت اين ملكه مبالغه را به حدى رسانده‌اند كه گفته‌اند: در قلمرو كشور او چهار صد پادشاه سلطنت داشتند و هر پادشاهى را چهار صد هزار نظامى بوده و وى سيصد وزير داشته است، كه مملكتش را اداره مى‌كردند و دوازده هزار سر لشكر داشته كه هر سرلشكرى دوازده هزار سرباز داشته، و همچنين از اين قبيل اخبار عجيب و غير قابل قبولى كه در توجيه آن هيچ راهى نداريم، مگر آنكه بگوييم از اخبار اسرائيليات است و بگذريم. و اگر از خوانندگان عزيز ما كسى بخواهد به آنها دست يابد، بايد به كتب جامع حديث چون الدر المنثور و عرائس و بحار و نيز به تفاسير مطول مراجعه نمايد.

بحث روايتى‌

در احتجاج از عبد اللَّه بن حسن و او به سند خود از پدران بزرگوارش، روايت كرده كه فرمودند: بعد از آنكه ابو بكر تصميم گرفت فاطمه (ع) را از فدك منع كند و اين خبر به گوش آن حضرت رسيد، نزد ابو بكر آمد و فرمود: اى پسر ابى قحافه! آيا ممكن است كه به حكم قرآن كريم، تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارث نبرم؟ عجب رأى فاسدى داده‌اى، آيا دانسته و عمدا كتاب خدا را مخالفت نموده و آن را كنار مى‌زنيد و پشت سر مى‌افكنيد؟

كه مى‌فرمايد:(وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ) تا آخر حديث‌[1].

و در تفسير قمى در روايت ابى الجارود از امام ابى جعفر (ع) روايت كرده‌


[1] احتجاج، ج 1، ص 138.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 15  صفحه : 526
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست