نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 424
مراد از آن، روز استيصال و هلاكت باشد.
[انكار و تكذيب قوم هود 7 و هلاك گرديدنشان]
(قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ
مِنَ الْواعِظِينَ) در اين جمله از قوم هود حكايت مىفرمايد
كه آن جناب را به كلى از دعوتش و تاثير كلامش و از ايمان خود مايوس كردند.
بعضى[1] گفتهاند:
اين تعبير خالى از مبالغه نيست، چون مقتضاى ترديد- چه موعظه كنى و يا از واعظان
نباشى- اين بود كه گفته شود: چه موعظه كنى و چه نكنى ولى آن طور فرمود
تا مبالغه را برساند و بفهماند كه ما به هيچ وجه ايمان نخواهيم آورد.
(إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ) كلمه خلق به ضمه خاء و لام و يا سكون لام، خوانده
مىشود، راغب گفته: خلق و خلق - به فتحه خاء و ضمه آن- در اصل يكى
بوده، مانند شرب و شرب و صرم و صرم و ليكن خلق- به فتحه خاء- مختص به هيئتها و
اشكال و صور ديدنى است و خلق- به ضمه خاء- مختص به قوا و اخلاقياتى است كه با
بصيرت درك مىشود، نه با چشم، هم چنان كه در قرآن كريم آمده:(إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ) و نيز بنا به قرائتى(إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ)[2].
و اشاره به كلمه هذا اشاره به معارفى است كه هود آورده و
مردم آن را وعظ ناميدند و معنايش اين است كه اين دعوت به توحيد و موعظه كه تو بدان
دست زدهاى، جز همان عادت گذشتگان از اهل اساطير و خرافات چيز ديگرى نيست و اين
سخن مانند همان سخنى است كه از ديگران حكايت كرده و فرموده است:(إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ).
ممكن هم هست كه اشاره باشد به شرك و بتپرستى، كه به تقليد از
پدرانشان داشتند و مىگفتند:( وَجَدْنا آباءَنا
كَذلِكَ يَفْعَلُونَ)- پدران خود را يافتيم كه چنين
مىكردند .
بعضى[3] از مفسرين
احتمال دادهاند كه مراد اين باشد كه خواستهاند بگويند: اين خلق كه در ما است
نيست مگر همان خلق اولين، زنده مىشويم آن چنان كه آنها مىشدند و مىميريم آن
چنان كه آنان مردند و بس، ديگر بعث و حساب و عذابى در كار نيست، و ليكن اين احتمال
از سياق آيه دور است.
(وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ) در
اين جمله معاد را انكار كردهاند، البته اين در صورتى است كه مراد هود