responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 15  صفحه : 293

اختيارت مى‌گذاريم، چون آنچه آنان مى‌گويند يا باطل محض است كه حق آن را دفع مى‌كند و يا حق است و آنان از جاى خود منحرفش كرده‌اند كه تفسير احسن ما آن را رد نموده به جاى خود بر مى‌گرداند و استوارش مى‌كند.

[وجوهى كه مفسرين در توجيه نزول تدريجى قرآن گفته‌اند و بيان ضعف آن وجوه‌]

پس، با بيانى كه گذشت روشن شد كه جمله‌( كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ‌) ...(وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً ) به دو طريق، كلام آنان را كه گفتند:(لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً) جواب مى‌دهد:

اول اينكه: علت نازل نشدن بدان گونه را از آن ناحيه كه مربوط به رسول خدا 6 است بيان نموده مى‌فرمايد: علتش اين است كه ما خواستيم فؤاد تو را تثبيت كنيم، لذا آن را تدريجى نازل كرديم.

دوم اينكه: علت آن را از آن ناحيه كه مربوط به مردم مى‌شود بيان نموده مى‌فرمايد:

خواستيم تا هر وقت دشمنان ما ايرادى به پيامبرمان بگيرند و مثل و وصف باطلى برايش بياورند، در همان وقت جوابشان را داده حق را بيان كنيم، اگر آنها با ايرادهاى خود حق را از صورتى كه دارد تغيير داده از جاى خود تحريف كردند، ما با بهترين تفسير دوباره حق را بجاى خودش برگردانيم، و اين غرض، با نزول تدريجى حاصل مى‌شود.

جمله بعدى هم كه مى‌فرمايد:(الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلى‌ وُجُوهِهِمْ إِلى‌ جَهَنَّمَ أُوْلئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلًا) نيز ملحق به همين جواب دومى و نظير متمم آن است كه توضيحش- ان شاء اللَّه- خواهد آمد.

و نيز، روشن گرديد كه آيات سه‌گانه همه‌اش، در مقام بيان يك غرض است، و آن پاسخ، از ايرادى است كه به قرآن كرده‌اند- اين بود نظريه ما.

ولى بعضى‌[1] از مفسرين بين مضامين آيات مذكور، تفرقه انداخته‌اند و جمله‌(كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ) را جواب از(لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً) گرفته و جمله (رَتَّلْناهُ تَرْتِيلًا ) را خبر از ترسيل قرآن در نزول، يا در قرائت بر رسول خدا 6 و بى ربط به ما قبل دانسته‌اند. و جمله‌(وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ) را نظير بيانى براى جمله‌(كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ) دانسته‌اند كه كيفيت تثبيت فؤاد را روشن مى‌كند.

بعضى ديگر از مفسرين آن را ناظر به خصوص مثلى كه براى رسول خدا 6 زده‌اند دانسته و گفته‌اند: خداى تعالى در اين جمله حق مطلب را در آن باره‌


[1] مجمع البيان، ج 7، ص 169.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 15  صفحه : 293
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست