نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 249
مىشوند، در نتيجه معناى آيه اين مىشود كه
كفار ظلم كردند، و دروغ گفتند[1].
بعضى[2] ديگر
گفتهاند: كلمه ظلما به وسيله جاء منصوب نشده، بلكه به
خاطر حذف حرف جر بوده، و تقدير كلام فقد جاءوا بظلم بوده. بعضى[3] ديگر گفتهاند: كلمه مذكور حال
است، و تقدير كلام: فقد جاءوا ظالمين- آمدند در حالى كه از ستمكاران
بودند بوده. ولى اين حرف بسيار سخيف و بى پايه است.
و نيز در مجمع البيان است كه: اگر گفته شود كه چرا در پاسخشان به
همين كلام كوتاه اكتفاء كرده؟ در جواب مىگوييم: چون در سابق با كفار تحدى كرده
بود، كه اگر در باره قرآن شك داريد نظيرش را بياوريد، و چون از آوردن نظير آن عاجز
شدند، لذا در اينجا به همين مقدار اكتفاء فرمود، چون فقط مىخواست متنبهشان كند به
عجز و ناتوانيشان[4].
ولى گويا جواب از اين سخن كفار،(إِنْ هَذا إِلَّا إِفْكٌ افْتَراهُ) و از اينكه گفتند:
(أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها) جمله(قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ
السِّرَّ ...) است، كه به زودى اين معنا را روشن
مىكنيم، و جملهاى كه صاحب مجمع آن را جواب پنداشته، يعنى جمله(فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً) جواب نيست، بلكه صرفا رد كلام كفار است، كه در معناى رد كلام خصم
است با سند، و سندش همان آيات تحدى است.
و كوتاه سخن اينكه: معناى آيه چنين است: كسانى كه از عرب كفر ورزيدند
گفتند اين قرآن، نيست مگر كلامى منحرف از وجههاى كه بايد داشته باشد، چون كلام
خود محمد است كه به خدا نسبتش داده، و در اين افتراء جمعى از اهل كتاب نيز او را
كمك كردهاند، و اين اعراب كافر با اين سخن خود ظلم و دروغى مرتكب شدند.
(وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ
تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا)
كلمه اساطير جمع اسطوره است، كه به معناى خبر نوشته شده
است، ولى بيشتر در اخبار خرافى استعمال مىشود. و كلمه اكتتاب به
معناى كتابت و نوشتن است، و اگر نوشتن را به آن جناب نسبت دادهاند، با اينكه
مىدانستند آن حضرت نوشتن را نمىداند، از باب مجاز، و يا از اين باب است كه به
درخواست او ديگران نوشته باشند، هم چنان كه امير مىگويد من به فلانى چنين و چنان
نوشتم، با اينكه منشى او به دستور او نوشته است، به شهادت اينكه دنبالش گفتند:( فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا)- پس اين قرآن