نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 202
دين خدا اعتقاد قلبى داريم و آن را شريعت
خود قرار داديم و نيز اعتقاد قلبى داريم بر اينكه رسول جز به حق خبر نمىدهد، و جز
به حق حكم نمىكند.
و اينكه فرمود:(ثُمَّ يَتَوَلَّى
فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ) معنايش اين است كه
طايفهاى از اين گروه كه مىگفتند:(آمَنَّا
بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا)
بعد از گفتن اين حرف از مقتضا و لوازم گفتار خويش برگشته، و اعراض كردند.
و معناى اينكه فرمود:(وَ ما أُولئِكَ
بِالْمُؤْمِنِينَ) اين است كه اين گويندگان مؤمن نيستند، و
مشار اليه به اشاره اولئك- اينان به شهادت سياق عموم گويندگان است، نه
خصوص طايفهاى كه اعراض كردند، چون سياق كلام براى مذمت همه است.
[بيان اينكه نفاق انگيزه اعراض پارهاى از مؤمنان ظاهرى از حكم و
حكمت رسول اللَّه 6 بوده است]
سياق آيه شهادت مىدهد بر اينكه آيات درباره بعضى از منافقين نازل
شده كه با بعضى ديگر مرافعهاى داشتهاند و آن طرف پيشنهاد كرده كه نزد رسول خدا
6 روند و هر چه او در ميان آن دو حكم كرد قبول كنند، و منافق مزبور زير بار
نرفته، و اين آيات در اين خصوص نازل شده.
با اينكه رسول خدا 6 در ميان مردم به حكم خدا حكم مىكرد، هم چنان
كه قرآن كريم در اين باره فرموده:(إِنَّا
أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ
اللَّهُ)[1].
پس حكم، يك نسبت به رسول خدا 6 دارد كه نسبت مباشرت است، و نسبتى
هم به خداى سبحان دارد كه جزء شريعت او است و او است كه پيغمبر را براى حكم و قضاء
منصوب نموده.
با اين بيان روشن مىشود كه مراد از دعوت به سوى خدا، براى اينكه در
ميان آنان حكم كند، عبارت است از دعوت به متابعت و پيروى آنچه شرع او در مورد نزاع
اقتضاء دارد و مراد از دعوت به سوى رسول او تا در ميان مردم حكم كند، عبارت است از
دعوت به متابعت آنچه او به مباشرت حكم مىكند.
و نيز ظاهر امر اين است كه ضمير در ليحكم به رسول بر
مىگردد، و اگر ضمير را مفرد آورد (تا حكم كند) و تثنيه نياورد (تا او و خدا حكم
كنند)، اشاره به اين است كه حكم
[1] ما كتاب را به حق به تو نازل كرديم تا در ميان مردم به آنچه
خدا نشانت داده حكم كنى. سوره نساء، آيه 105.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 202