نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 192
مشروط، و معد و مستعد قابل انكار نيست، و
اين ارتباط باعث شده يك نوع اتحاد و اتصال در ميان موجودات برقرار شود، در نتيجه
دست بر سر هر موجودى بگذاريم با اينكه او را جداى از ساير موجودات مىبينيم، ولى
مىدانيم كه اين جدايى به طور مطلق و از هر جهت نيست، بلكه اگر وجود متعين او را
در نظر بگيريم مىبينيم كه در تعينش مقيد به تمامى موجوداتى است كه دست به دست هم
داده، و او را متعين كرده.
مثلا انسان كه در مثال گذشته او را فرزند فرض كرديم از نظر وجه قبلى
موجودى بود مستقل و مطلق ولى موجودى شد متوقف بر علل و شرايط بسيار، كه خداى تعالى
يكى از آنها است، پس از نظر اين وجه هويتى است مقيد به تمامى موجوداتى كه در تعين
او دخالت دارند، مثلا حقيقت زيد كه پسر پدرى به نام جواد، و مادرى به نام فاطمه
است، و در فلان روز از تاريخ و در فلان نقطه از كره زمين به دنيا آمده، و چند
خواهر و برادر قبل از او بودهاند، و چند تن ديگر بعد از او متولد شدهاند، و چه
كسانى مقارن وجود او به وجود آمدهاند، همه اين نامبردگان و آنچه نام برده نشد، و
در تعين اين فرد از انسان دخالت دارند در تشكيل حقيقت زيد دست دارند.
پس حقيقت زيد عبارت است از چنين چيزى، و اين هم از بديهيات است كه
چيزى كه چنين حقيقتى دارد جز به واجب به هيچ چيز ديگرى توقف ندارد، و چون چنين است
پس خداى تعالى علت تامه او است، و علت تامه هم چيزى است كه توقفى بر غير خود و
احتياجى به غير مشيت خود ندارد، و قدرت او تبارك و تعالى نسبت به وى مطلق است، و
مشروط و مقيد به چيزى نيست و اين همان حقيقتى است كه آيه شريفه(يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ
شَيْءٍ قَدِيرٌ) به آن اشاره مىكند.
(لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ اللَّهُ يَهْدِي
مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ)
منظور از اين آيات مبينات همان آيه نور و آيات بعد از آن است، كه صفت نور خداى
تعالى را بيان مىكرد، و صراط مستقيم آن راهى است كه غضب خدا و ضلالت شامل راهروان
آن نمىشود، هم چنان كه فرمود:(اهْدِنَا
الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ
الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ)[1]،
كه سخن در تفسير آن در سوره حمد گذشت.
و اينكه در آخر آيه فرمود:(وَ
اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ)
سبب شد كه جمله(لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ) را مقيد به قيد اليكم نكرد، چون مىخواست دنبال آن