نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 121
مدينه هم گرانى و قحطى بود، و نيز در بازار
مدينه فاحشههاى علنى و رسمى بود از اهل كتاب، و اما از انصار يكى اميه دختر كنيز
عبد اللَّه بن ابى بود، و يكى ديگر نسيكه دختر اميه بود، كه از مردى از انصار بود،
و از اين كنيز زادگان انصار عدهاى بودند كه زنا مىدادند، و هر يك به در خانه خود
بيرقى افراشته بود تا مردان بفهمند اينجا خانه يكى از آن زنان است، و اين زنان از
همه اهل مدينه زندگى بهترى داشتند، و بيش از همه به ديگران كمك مىكردند.
پس جمعى از مهاجرين براى نجات از قحطى و گرسنگى با اشاره بعضى تصميم
گرفتند با اين زنان ازدواج كنند، تا به اين وسيله معاششان تامين شود. يكى گفت خوب
است قبلا از رسول خدا 6 دستور بگيريم، پس نزد رسول خدا 6 شده گفتند: يا رسول
اللَّه گرسنگى بر ما شدت كرده، و چيزى كه سد جوع ما كند پيدا نمىكنيم، و در بازار
فاحشههايى از اهل كتاب و كنيز زادگانى از ايشان و از انصار هستند كه با زنا كسب
معاش مىكنند، آيا صلاح هست ما با آنان ازدواج كنيم و از زيادى آنچه به دست مىآورند
استفاده كنيم البته هر گاه زندگى خودمان راه افتاد، و بى نياز از ايشان شديم،
رهايشان مىكنيم؟ در اين هنگام خدا اين آيه را فرستاد:(الزَّانِي لا يَنْكِحُ ...)- و بر مؤمنين حرام كرد
ازدواج با زناكاران را كه علنى زنا مىدادند[1].
[رواياتى در باره آيات راجع به قذف و لعان و شان نزول آنها]
مؤلف: اين دو روايت سبب نزول آيه(الزَّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِكٌ) را
بيان كرده، نه شان نزول جمله(الزَّانِي لا
يَنْكِحُ إِلَّا زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً)
را.
و در مجمع البيان در ذيل آيه(إِلَّا
الَّذِينَ تابُوا) گفته: مفسرين در اين استثناء اختلاف
كردهاند كه به كجا بر مىگردد و در آن دو قول گفتهاند: يكى اينكه تنها به فسق بر
مىگردد، و نه به جمله (وَ لا تَقْبَلُوا
لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً) تا آنجا كه مىگويد: دوم اينكه به
هر دو جمله بر مىگردد، پس اگر قذف كنندهاى توبه كند شهادتش قبول مىشود، چه حد
خورده باشد و چه نخورده باشد (نقل از ابن عباس) تا آنجا كه مىگويد: اين نظريه قول
امام باقر و امام صادق (ع) نيز هست[2].
و در الدر المنثور است كه عبد الرزاق و عبد بن حميد و ابن منذر از
سعيد بن مسيب روايت كرده كه گفت: سه نفر عليه مغيرة بن شعبه شهادت به زنا دادند، و
زياد كه چهارمى بود از دادن شهادت خوددارى كرد، در نتيجه آن سه نفر به دستور عمر
حد خوردند، و عمر به