نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 403
استعمال كردند چون آنچه مايه تشخص شخصى
انسانى است علم و حيات و قدرت است كه آن هم قائم به روح آدمى است و اين معنا در
آيه شريفه(أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ
تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ)[1]
و اين دو معنا يعنى معناى دوم و سوم در غير انسان يعنى نباتات و حيوانات بكار
نرفته مگر از نظر اصطلاح علمى مثلا به يك گياه يا يك حيوان نفس گفته نمىشود و نيز
به مبدأ مدبر جسم او كه جان او است نيز نفس گفته نمىشود، بلكه گاهى هم كه به خون
نفس مىگويند آن نيز براى اين است كه جان جانداران بستگى به آن دارد و از همين باب
مىگويند فلان حيوان نفس سائله (خون جهنده) دارد و آن ديگرى ندارد.
و نيز در لغت در باره هيچ يك از ملك و جن كلمه نفس به دو اطلاق مذكور
اطلاق نمىشود هر چند كه اعتقاد همه اين است كه ملائكه و جن نيز حيات دارند و نيز
در قرآن كريم با اينكه صراحتا براى جن مانند انسان تكليف و مرگ و حشر قائل شده
فرمود:(وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا
لِيَعْبُدُونِ)[2] و نيز فرموده:(فِي أُمَمٍ قَدْ
خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ)[3] و
نيز فرمود:(وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً يا مَعْشَرَ الْجِنِّ
قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ)[4]
اين آن چيزى است كه از معناى نفس در عرف لغت به دست آمده.
[معنى و موارد استعمال كلمه موت- مرگ ]
و اما كلمه موت اين كلمه به معناى نداشتن حيات و آثار
حيات از شعور و اراده است البته نداشتن كسى و چيزى كه مىبايست داشته باشد و
قابليت داشتن آن را دارا باشد هم چنان كه خداى عز و جل فرموده:(وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ
يُمِيتُكُمْ)[5] و در باره اصنام و بتها فرموده:(
أَمْواتٌ)[6](غَيْرُ أَحْياءٍ )[7] البته براى اين كلمه معانى ديگرى نيز هست يكى معناى فلسفى كه موت را
عبارت مىدانند از مفارقت روح از بدن و قطع علاقه تدبيرى آن و ديگرى
[1] جانهايتان را از بدن بيرون كنيد تا به عذاب خوارى كيفر شويد.
سوره انعام، آيه 93.
[2] جن و انس را نيافريدم مگر براى اينكه عبادتم كنند. سوره
ذاريات، آيه 56.
[3] در امتهايى از جن و انس كه قبل از ايشان بودند. سوره احقاف،
آيه 18.
[4] و وقتى همه را محشور كرد مىفرمايد اى گروه جن شما از انس
فزونى گرفتيد. سوره انعام، آيه 128.
[5] نخست مردگانى بوديد كه خدا زندهتان كرد و باز مردهتان
مىكند. سوره بقره، آيه 28.
[6] اگر در باره بتها به اينكه استعداد حيات و قابليت آن را
ندارند اطلاق به موت كرده و فرموده:
(أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ) براى
اين است كه قرآن كريم همواره با بتها معامله ذوى العقول نموده زندهشان فرض
مىكند.( مترجم).
[7] اينها مرده و از حيات بىبهرهاند. سوره نحل، آيه 21.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 403