نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 278
مؤلف: طبرسى در احتجاج روايتى بدون سند در معناى
اين حديث آورده است[1].
و در كافى به سند خود از عبد الرحمن بن ابى ليلى، از ابى عبد اللَّه
امام صادق (ع) روايت آورده كه فرمود: خداى تعالى قبول نمىكند مگر عمل صالح را و
نيز قبول نمىكند مگر وفاى به شرط و عهد را، پس هر كس به شرط خدا وفا كند و آنچه
را كه او در عهد خود قيد كرده به كار بندد، به آنچه نزد وى است مىرسد و وعده خود
را تكميل كرده، زيرا خداى تعالى بندگان خود را به راه هدايت خبر داده و براى آنان
در آن راه هدايت، علامتها نصب كرده و بيان كرده كه چگونه آن راه را سلوك كنند، و
فرموده(وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ
صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى) و نيز فرموده:(إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ) پس هر كس از خدا در آنچه دستور داده بترسد خداى را مؤمن ملاقات
مىكند مؤمن به آنچه رسول خدا آورده[2].
و در مجمع البيان گفته است: امام ابى جعفر (ع) فرموده: مقصود از
جمله(ثُمَّ اهْتَدى)
اهتداء به ولايت اهل بيت است، زيرا به خدا سوگند اگر كسى خدا را در تمام عمرش در
بين ركن و مقام عبادت كند، آن گاه بدون ولايت ما بميرد به صورت، در آتشش مىكند[3] و اين روايت را حاكم ابو القاسم
حسكانى به سند خود نقل نموده و عياشى هم در تفسير خود به چند طريق نقل كرده است[4].
[روايتى كه بنا بر آن مقصود از جمله:(ثُمَّ اهْتَدى) در آيه:(وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ ...)
ولايت اهل بيت : است]
مؤلف: كافى هم آن را به سند خود از سدير از آن جناب آورده و قمى در
تفسيرش به سند خود از حارث بن عمر از آن جناب و نيز ابن شهر آشوب در مناقب از ابى
الجارود و ابى الصباح كناسى از امام صادق و از ابى حمزه از امام سجاد نظير آن را
روايت كردهاند، چيزى كه هست در اين چند روايت به جاى كلمه اهتداء به ولايت
اهل بيت ، اهتداء به ما اهل بيت آمده است.
و مراد از ولايت در آن حديث ولايت امور مردم در دين و دنيا است كه
معنايش همان مرجعيت است در اخذ معارف دين و شرايع آن و در اداره امور مجتمع.
هم چنان كه رسول خدا به نص قرآن كريم داراى چنين ولايتى بود، و در
امثال آيه(النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ
أَنْفُسِهِمْ) بدان تصريح شده. سپس اين مقام بعد از
پيغمبر براى عترت او قرار داده شد. آيه ولايت در قرآن كريم و احاديث متواترى كه از
رسول خدا 6