نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 358
غلبه كند، و بر خلاف
گفته خدا است كه خودش ايشان را هدايت نمايد.
[عدم صحت
استفادههايى كه هر يك از جبريون و مفوضه خواستهاند در جهت اثبات مذهب خود از
استدلال مشركين بكنند]
در اين آيات
سهگانه مشاجراتى طولانى ميان جبرى مذهبان و تفويضى مذهبان، درگرفته و هر طائفه
مطابق مذهب خود آن را تفسير نمودهاند، حتى امام رازى گفته:
مشركين
مقصودشان از جمله اگر خدا بخواهد ما غير از او چيزى را نمىپرستيم ...
اين بوده كه چون هدايت و ضلالت و توحيد و شرك همه از خداى تعالى است پس بعثت
انبياء لغو و بى فايده است، جواب سخن ايشان اين است كه اين حرف اعتراض بر خداست، و
معنايش اين است كه انسان از خدا مطالبه دليل كند كه علت احكام و افعال تو چيست و
اين از فضوليهايى است كه بطلانش بر كسى پوشيده نيست، زيرا به خدا گفته نمىشود:
چرا چنين كردى و چنان نكردى؟
آن گاه گفته:
پس ثابت شد كه خداى تعالى كه مشركين و گويندگان آن حرف را مذمت كرده بدين جهت مذمت
نكرده كه دروغ گفتهاند و مساله هدايت و ضلالت به دست خدا نيست بلكه از اين جهت
بوده كه آنان خيال مىكردند اين امر مانع تقويت بعثت انبياء شده و مجوز اين مىشود
كه ايشان بر شرك خود باقى بمانند[1].
در مقابل،
زمخشرى گفته: مشركين آنچه كار زشت مىكردند به خدا نسبت مىدادند و
مىگفتند: اگر خدا مىخواست، چنين و چنان مىكرديم و اين بقيه سخن
جبرى مذهبان است كه اسلافشان (گذشتگان) هم به همين اشتباه دچار بوده، و حال آنكه
رسولان جز ابلاغ حق و اينكه خداوند به شهادت قرآن و برهان هرگز شرك و معاصى را
نمىخواهد، و اعلام قباحت شرك و برائت خدا از كارهاى بندگان و اينكه بندگان هر چه
مىكنند به اختيار خود مىكنند و خدا ايشان را وادار به نيكىها نموده و بر آن
توفيقشان مىدهد و از بديها زنهارشان داده و بر آن تهديدشان مىكند ماموريتى
ندارند.[2] و ليكن
بگومگوى اين دو طائفه از دو طرف بسيار طولانى است.
و شما
خواننده عزيز فهميديد كه آيات مورد بحث غرض ديگرى غير از آنچه اينان پنداشتهاند
را دنبال مىكند و آن غرض افاده اين معنى است كه مقصود مشركين از جمله(لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ ...) ابطال رسالت
بود به اين بيان كه آنچه انبياء آوردهاند كه از شرك و تحريم حلالها نهى مىكنند
اگر حق مىبود هر آينه خدا ترك آن را