نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 642
و عجيب اينجا است كه
اين حرف را كسانى مىگويند كه خود سراپا تقليدند و در اصول زندگى و سنن اجتماعى از
خوردنى و نوشيدنى و پوشيدنى گرفته تا نكاح و مسكن و غيره، به غير از تقليد
كوركورانه و پيروى هوى و هوس روش ديگرى ندارند، (چشم به دروازه غرب دوختهاند،
ببينند چه مد تازهاى در پختن و خوردن طعام و در برش لباس و در طرز ازدواج و در
طريقه خانه سازى و دكوربندى خانه و حتى در نحوه سخن گفتن و راه رفتن مىرسند و از
خود هيچ استقلال و ارادهاى ندارند، هر چه مىكنند از خود نمىپرسند كه چرا
ميكنند؟ به بزى ميمانند كه وقتى بپرسى چرا از نهر پريدى؟ جز اينكه بگويد چون
ديگران پريدند، پاسخى ندارند) (مترجم).
چيزى كه هست از
آنجا كه از كلمه تقليد ننگ دارند، اسم تقليد را برداشته و نام پيروى از سنت و تمدن
راقيه بر آن نهادهاند، در نتيجه اسمش برداشته شده ولى رسمش هم چنان باقى است، و
لفظش متروك گشته، ولى معنايش هم چنان حكمفرما است، آرى در منطق آقايان (چرخ به عقب
بر نمىگردد)، يك شعار علمى و زير بناى رقاء و تمدن است، ولى ((وَ لا
تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ)،[1]
زنهار از هوى و هوس پيروى مكن كه گمراهت مىكند)، يك شعار كهنه و سخنى خرافى و
كهنه است.
[بطلان و
كذب تقسيمى كه مادىها در باره سير عقائد و آراء بشرى گفتهاند]
و اما آن
تقسيمى كه براى سير زندگى بشرى نمودهاند و چهار دورهاش كردهاند، تا آنجا كه
تاريخ دين و فلسفه نشان ميدهد، سخنى است دروغ، براى اينكه دين ابراهيم ع بعد از
عهد فلسفه هند و مصر و كلدان بود، و دين عيسى ع هم بعد از فلسفه يونان بود و
همچنين دين محمد ص نيز بعد از فلسفه يونان و اسكندريه بود.
و بالأخره
فلسفه نهايت درجه اوجش قبل از اوج گرفتن اديان بوده و در گذشته هم گفتيم كه دين
توحيد از تمامى اديان ديگر قديمىتر است.
و در سير
تاريخى انسان آن تقسيمى را كه قرآن كريم صحيح مىداند اين است كه اولين دوره بشر
دوران سادگى و بى رنگى بشر بوده كه در آن دوره همه امتها يك جور بودهاند، دوم
دوره ماديت و حسنگرى است، كه انشاء اللَّه بيانش در تفسير آيه:(كانَ
النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ)،[2]
خواهد آمد.