نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 641
زنجير اسارت كشيدند،
و آيا اين روش را جز انتحار براى نجات از درد، نامى ديگر ميتوان نهاد؟
(اين وضع
افراد و جوامع مادى مسلك است كه ديديد اساس تمدنشان بر خرافهپرستى است و بنائى هم
كه روى اين اساس چيدهاند خرافه روى خرافه است) (مترجم).
[راهى كه
قرآن در اين مورد پيموده است]
و اما راهى
كه قرآن كريم در اين باره پيموده اين است كه دستور داده آنچه را كه خدا (يعنى مبدأ
هستى عالم و هستى انسانها) نازل كرده پيروى نمايند، و از اينكه بدون مدرك و علم
سخنى بگويند اجتناب ورزند، اين در مرحله اعتقاد و نظر، و اما در مرحله عمل دستور
داده هر كارى كه مىكنند به منظور بدست آوردن پاداشى بكنند كه نزد خدا برايشان
آماده شده، حال اگر آنچه مىكنند مطابق ميلشان و شهوتشان هم باشد، هم به سعادت
دنيا رسيدهاند و هم به سعادت آخرت و اگر مطابق ميلشان نباشد و بلكه مايه محروميت
از مشيتهايشان باشد، نزد خدا پاداشى عظيم دارند، و آنچه نزد خداست بهتر و باقىتر
است.
و بدانند كه
آنچه ماديين مىگويند كه (پيروى دين تقليدى است كه علم آن را نمىپذيرد و بطور كلى
علم پرستش خدا و دين را از خرافات عهد دوم از عهدهاى چهارگانهاى ميداند كه بر بشر
گذشته:
1- عهد
اساطير 2- عهد مذهب 3- عهد فلسفه 4- عهد علم كه عهد امروز بشر است و تنها از علم
پيروى مىكند و خرافات را نميپذيرد) سخنى است بدون علم و رأيى خرافى است.
[پيروى از
دين تقليد نيست]
ما در پاسخ
مىگوئيم اما پيروى از دين تقليد نيست، زيرا دين عبارتست از: مجموعهاى از معارف
مربوط به مبدأ و معاد و قوانينى اجتماعى، از عبادات و معاملات كه از طريق وحى و
نبوت به بشر رسيده، نبوتى كه صدقش با برهان ثابت شده و نيز از مجموعهاى اخبار كه
مخبر، صادق از آنها خبر داده، مخبرى كه باز صادق بودنش به برهان ثابت شده است.
و معلوم است
كه پيروى چنين دينى پيروى علم است نه خرافات، چون فرض كرديم كه به صدق آن مخبر،
عالميم و برهان علمى بر آن داريم، و ما در بحث گذشته در ذيل آيه:(وَ
إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا
بَقَرَةً)[1] كلامى در
تقليد داشتيم، بدانجا مراجعه شود.