responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 1  صفحه : 563

مطرح است و نه رذيلتى، نه ستايش مردم و نه بارك اللَّه ايشان و نه ياد خيرشان، نه توجهى به دنيا دارد و نه به آخرت، نه بهشتى در نظر دارد و نه دوزخى، و روز به روز ذلت عبوديتش و دليل محبتش بيشتر مى‌شود.

روت لى احاديث الغرام صبابة

باسنادها عن جيرة العلم الفرد

و حدثنى مر النسيم عن الصبا

عن الدوح عن وادى الغضا عن ربى نجد

عن الدمع عن عينى القريح عن الحوى‌

عن الحزن عن قلبى الجريح عن الوجد

بان غرامى و الهوى قد تحالفا

على تلفى حتى اوسد فى لحدى‌[1]

و اين بيانش كه ما در اينجا آورديم هر چند اختصار را در آن ترجيح داديم و ليكن اگر در همين اختصار نيك دقت و تامل بخرج دهى، خواهى ديد كه در عين كوتاهيش در رساندن مطلوب كافى است، و نيز روشن گرديد كه در مسلك سوم پاى فضيلت و رذيلت به ميان نمى‌آيد و غرضها كه همان فضائل انسانى باشد، به يك غرض مبدل مى‌شود و آن عبارت است از وجه خدا، و اى بسا كه در پاره‌اى موارد، نظريه اين مسلك با آن دو مسلك ديگر مختلف شود، به اين معنا كه آنچه در نظرهاى ديگر فضيلت شمرده شود، در اين نظريه و مسلك رذيله شود و به عكس.

[مسلك كسانى كه به ارزش‌هاى ثابت اخلاقى معتقد نيستند (ماديون)]

در اينجا بقيه‌اى باقى ماند كه تذكرش لازم است و آن اين است كه در فن اخلاق يك نظريه ديگر هست كه با نظريه‌هاى ديگر فرق دارد، و اى بسا بشود آن را مسلك چهارم شمرد، و آن اين است كه براى فن اخلاق هيچ اصل ثابتى نيست، چون اخلاق هم از نظر اصول و هم فروع در اجتماعات و تمدن‌هاى مختلف اختلاف مى‌پذيرد و آن طور نيست كه هر چه در يك جا خوب و فضيلت بود، همه جا خوب و فضيلت باشد، و هر چه در يك جا بد و رذيله بود، همه جا بد و رذيله باشد، چون اصولا تشخيص ملتها در حسن و قبح اشياء مختلف است، بعضى ادعا كرده‌اند اين نظريه نتيجه نظريه معروف به تحول و تكامل در ماده است.

و در توضيحش گفته‌اند: اجتماع انسانى خود مولود احتياجات وجود او است، احتياجاتى كه ميخواهد آن را برطرف كند و در بر طرف كردنش نيازمند به تشكيل اجتماع مى‌شود، بطورى كه بقاء وجود فرد و اشخاص، منوط به اين تشكيل مى‌گردد، و چون طبيعت محكوم قانون تحول و تكامل است، قهرا اجتماع هم فى نفسه محكوم اين قانون خواهد بود.


[1]- يك عشق سطحى اسرار عشق سوزان را برايم حديث كرد و سند خود را به همسايگان آن كوه بلند تنها نسبت داد.

سند ديگر حديث چنين است، عبور نسيم روايت كرد از باد صبا، از باغها، از وادى غضا،( واقع در نجد)، از بلنديهاى نجد.

از اشك، از ديدگان زخمى من، از شور عشق، از اندوه، از قلب جريحه دارم، از وجد.

و متن حديث اين است كه: شور عشقم و دلدادگيم با هم سوگند خورده‌اند: كه مرا تلف كنند، تا در قبر سر ببالين لحد بگذارم.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 1  صفحه : 563
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست