نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 412
((فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ
مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا
رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ)؟ چرا از هر فرقه طائفهاى كوچ نمىكنند، تا در غربت تفقه در
دين كنند، و در نتيجه وقتى بسوى قوم خود بر مىگردند ايشان را بيم دهند، باشد كه
قومش بر حذر شوند)[1] كه بزودى
اين تفاوت كه گفتيم ميان دو هدايت هست، با بيان بيشتر و روشنترى روشن مىگردد پس
ديگر كسى نگويد چرا امر در آيه 73 انبياء و 23 سجده را بمعناى ارائه طريق نگيريم
براى اينكه ابراهيم ع در همه عمر اين هدايت را داشت.
[صبر و
يقين، براى موهبت امامت معرفى شده است]
مطلب ديگرى
كه بايد تذكر داد اين است كه خداى تعالى براى موهبت امامت سببى معرفى كرده، و آن
عبارتست از صبر و يقين و فرموده:(لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا
يُوقِنُونَ) الخ، كه بحكم اين جمله، ملاك در رسيدن بمقام امامت صبر در راه
خداست، و فراموش نشود كه در اين آيه، صبر مطلق آمده، و در نتيجه مىرساند كه
شايستگان مقام امامت در برابر تمامى صحنههايى كه براى آزمايششان پيش مىآيد، تا
مقام عبوديت و پايه بندگيشان روشن شود، صبر مىكنند، در حالى كه قبل از آن
پيشامدها داراى يقين هم هستند.
حال بايد
ببينيم اين يقين چه يقينى است؟ و چون سراغ آن را از قرآن مىگيريم، مىبينيم در
باره همين ابراهيمى كه در آخر بمقام امامتش رسانيده، مىفرمايد: ((وَ
كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ
الْمُوقِنِينَ)، و ما اين چنين ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم، تا
چنين و چنان شود، و نيز از موقنان گردد)[2]
و اين آيه بطورى كه ملاحظه مىفرمائيد، بظاهرش مىفهماند كه نشان دادن ملكوت
بابراهيم مقدمه بوده براى اينكه نعمت يقين را بر او افاضه فرمايد، پس معلوم ميشود
يقين هيچ وقت از مشاهده ملكوت جدا نيست، هم چنان كه از ظاهر آيه ((كَلَّا
لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ)، نه، اگر شما به علم
يقين ميدانستيد حتما دوزخ را ميديديد)[3]
و آيات: ((كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ،
كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ)- تا آنجا كه
مىفرمايد(كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ، وَ ما
أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ كِتابٌ مَرْقُومٌ، يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ)، نه، اينها
همه بهانه است علت واقعى كفرشان اين است كه اعمال زشتشان بر دلهاشان چيره گشت، نه،
ايشان امروز از پروردگار خود در پس پردهاند،- تا آنجا كه مىفرمايد: نه، بدرستى
كه كتاب ابرار در عليين است، و تو نمىدانى عليين چيست؟ كتابى است نوشته شده، كه
تنها مقربين آن را مىبينند).[4] اين معنا
استفاده مىشود، چون اين آيات دلالت دارد بر اينكه مقربين كسانى هستند كه از
پروردگار خود در حجاب نيستند، يعنى در دل، پردهاى مانع از ديدن پروردگارشان
ندارند، و اين پرده عبارتست از معصيت و جهل، و شك، و دلواپسى، بلكه آنان اهل