نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 382
(يَأْتِيَ اللَّهُ
بِأَمْرِهِ)، فعلا عفو كنيد و ناديده
بگيريد تا خداوند امر خود را بفرستد)[1]، كه
بروشنى مىفهماند: حكم عفو و گذشت دائمى نيست و بزودى حكمى ديگر مىآيد، كه بعدها
بصورت حكم جهاد آمد.
و مانند حكم
زنان بدكاره كه فرموده: ((فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ، حَتَّى
يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا)، ايشان را
در خانهها حبس كنيد تا مرگشان برسد و يا خدا راهى برايشان معين كند)[2]، كه باز بوضوح مىفهماند حكم حبس
موقتى است و همين طور هم شد و آيه شريفه با آيه تازيانه زدن بزناكاران نسخ گرديد،
پس جمله:(حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ) در آيه اول و جمله(أَوْ
يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا) در آيه دوم خالى از اين اشعار نيستند كه حكم
آيه موقتى است و بزودى دستخوش نسخ خواهند شد.
پنجم اينكه
آن نسبت كه ميانه ناسخ و منسوخ است، غير آن نسبتى است كه ميانه عام و خاص و مطلق و
مقيد، و مجمل و مبين است، براى اينكه تنافى ميانه ناسخ و منسوخ بعد از انعقاد ظهور
لفظ است، باين معنا كه ظهور دليل ناسخ در مدلول خودش تمام است و با اين حال دليل
ديگر بر ضد آن مىرسد كه آنهم ظهورش در ضديت دليل منسوخ تمام است آن گاه رافع اين
تضاد و تنافى، همانطور كه گفتيم حكمت و مصلحتى است كه در هر دو هست.
بخلاف عام و
خاص، و مطلق و مقيد، و مجمل و مبين، كه ظهور دليل عام و مطلق و مجمل، قبل از جستجو
از دليل مخصص و مقيد و مبين ظهورى تمام نيست وقتى دليل مخصص پيدا شد، با قوتى كه
در ظهور لفظى آن هست، دليل عام را تخصيص مىزند و همچنين وقتى دليل مقيد پيدا شد،
با قوت ظهور لفظيش دليل مطلق را تفسير مىكند و نيز وقتى دليل مبين پيدا شد، با
قوت ظهورش بيانگر دليل مجمل ميشود كه تفصيل آن در فن اصول فقه بيان شده است و
همچنين است تنافى ميانه دو آيهاى كه يكى محكم است و يكى متشابه كه انشاء اللَّه
بحث از آن در ذيل آيه:
(مِنْهُ
آياتٌ مُحْكَماتٌ)، ...(وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ))[3] از نظر
خواننده عزيز خواهد گذشت.
[فراموشاندن
(نساء) آيهاى از آيات خدا شامل رسول خدا نميشود]
(او ننسها)
اين كلمه بصورت نون مضمومه و سين بصداى كسره قرائت شده كه بنا بر اين مشتق از
انساء خواهد بود كه بمعناى بردن چيزى از خزينه علم و خاطر كسى است و توضيحش گذشت
كه خدا چگونه ياد چيزى را از دل كسى مىبرد.
و اين خود
كلامى است مطلق و بدون قيد و يا بعنايتى ديگر، عام و بدون مخصص كه اختصاصى
برسولخدا 6 ندارد و بلكه ميتوان گفت اصلا شامل آن جناب نميشود، براى اينكه