نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 295
سرزمين هند ظهور كرد،
و دستور فارسى نويسى را بياورد، و مردم را بكيش صابئيان دعوت كرد، و خلقى بسيار
پيرويش كردند، سلاطين پيشدادى، و بعضى از كيانيها، كه در بلخ توطن كرده بودند دو
نير، يعنى آفتاب و ماه را، و كليات عناصر را، تعظيم و تقديس مىكردند، اين بود تا
آنكه وقت ظهور زردشت رسيد، يعنى سى سال بعد از تاجگذارى بشتاسب، در آن ايام بقيه
آن صابئى مذهبها در حران بودند، و اصلا بنام شهرستان ناميده ميشدند، يعنى بايشان
مىگفتند حرانيها.
البته بعضى
هم گفتهاند: حرانى منسوب به هادان پسر ترخ، برادر ابراهيم (ع) است، زيرا او در
بين رؤساى حرانيها متعصبتر بدين خود بود.
ولى ابن
سنكلاى نصرانى، در كتابى كه در رد صابئىها نوشته، و آن را از دروغها و اباطيل پر
كرده، حكايت مىكند، كه حرانيها مىگفتند: ابراهيم از ميان حرانيان بيرون رفت،
براى اينكه در غلاف عورتش برص افتاده بود، و در مذهب حرانيها هر كس مبتلا به برص
ميشد نجس و پليد مىبود، و بهمين جهت بود كه ابراهيم ختنه كرد، و غلاف خود را
بريد، و آن گاه به بتخانه رفت، و از بتى صدايى شنيد: كه ميگفت: اى ابراهيم براى
خاطر تنها يك عيب از ميان ما بيرون رفتى، و وقتى برگشتى با دو تا عيب آمدى، از
ميان ما بيرون شو، و ديگر حق ندارى بسوى ما برگردى، ابراهيم از گفتار آن بت در خشم
شد، و او را ريز ريز كرد، و از ميان حرانيان بيرون شد، ولى چيزى نگذشت، كه از كرده
خود پشيمان شد، و خواست تا پسر خود را بعنوان پيشكشى براى ستاره مشترى قربانى كند،
چون صابئىها را عادت همين بود، كه فرزندان خود را براى معبود خود قربان مىكردند،
و چون ستاره مشترى بدانست، كه ابراهيم از در صدق توبه كرده، بجاى پسرش قوچى
فرستاد، تا آن را قربانى كند.
عبد المسيح
بن اسحاق كندى، در جوابى كه از كتاب عبد اللَّه بن اسماعيل هاشمى نوشته، حكايت
مىكند: كه حرانيان معروفند به قربانى دادن از جنس بشر، و لكن امروز نميتوانند اين
عمل را علنا انجام دهند، ولى ما از اين طائفه جز اين سراغ نداريم، كه مردمى
يكتاپرستند، و خداى تعالى را از هر كار زشتى منزه ميدارند، و او را همواره با سلب
وصف مىكنند، نه با ايجاب.
باين معنا كه
نميگويند خدا عالم، و قادر، وحى، و چه و چه است، بلكه ميگويند: خدا محدود نيست،
ديده نميشود، ظلم نميكند، و اگر اسماء حسنايى براى خدا قائلند، بعنوان مجاز
قائلند، نه حقيقت، چون در نظر آنان، صفتى حقيقى وجود ندارد.
و نيز تدبير
بعضى نواحى عالم را بفلك و اجرام فلكى نسبت ميدهند، و در باره فلك قائل بحياة، و
نطق، و شنوايى، و بينايى، هستند، و از جمله عقائد آنان اين است كه انوار را بطور
كلى احترام مىكنند، و از جمله آثار باستانى صابئين، گنبد بالاى محرابى است كه در
مقصوره جامع
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 295