responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 1  صفحه : 245

خواهد ديد كه كتاب و سنت هم بيش از اين مقدار اجمالى را اثبات نمى‌كند، بلكه اگر از كتاب و سنت هم چشم‌پوشى كنيم، و در معناى خود اين كلمه دقت كنيم، خواهيم ديد كه خود كلمه نيز باين معنا حكم مى‌كند، براى اينكه همانطور كه گفتيم، برگشت شفاعت بحسب معنا باين است كه كسى واسطه در سببيت و تاثير شود، و معنا ندارد كه چيزى على الاطلاق، و بدون هيچ قيد و شرطى سببيت و تاثير داشته باشد، خوب، وقتى خود سبب و تاثير، قيد و شرط دارد، واسطه آن نيز مقيد بان قيد و شرط نيز هست، همانطور كه معنا ندارد چيزى كه فى الجمله سبب دارد، بدون هيچ قيدى و شرطى سبب براى همه چيز شود، و يا مسببى مسبب براى هر نوع سبب بگردد، زيرا اين حرف مستلزم بطلان سببيت است، كه بضرورت و بداهت باطل است، همچنين معنا ندارد كه واسطه‌اى كه فى الجمله، و با قيد و شرطهايى ميتواند شفيع در بين يك سبب و يك مسبب شود، بدون هيچ قيد و شرطى واسطه در ميانه همه اسباب، و همه مسببات شود.

اينجاست كه امر بر منكرين شفاعت مشتبه شده، خيال كرده‌اند قائلين بشفاعت هيچ قيدى و شرطى براى آن قائل نيستند، و لذا اشكال‌هايى كرده‌اند، و با آن اشكالهاى خود خواسته‌اند يك حقيقت قرآنى را بدون اينكه مورد دقت قرار داده، در مقام برآيند ببينند از كلام خدا چه استفاده ميشود، باطل جلوه دهند، و اينك بعضى از آن اشكالها از نظر خواننده مى‌گذرد.

اشكال اول [مخالفت شفاعت با حكم اولى خداوند]

يكى از آن اشكالها اينست كه بعد از آنكه خداى تعالى در كلام مجيدش براى مجرم در روز قيامت عقابهايى معين نموده، و برداشتن آن عقاب يا عدالتى از خداست، و يا ظلم است، اگر برداشتن آن عقابها عدالت باشد، پس تشريع آن حكمى كه مخالفتش عقاب مى‌آورد، در اصل، ظلم بوده، و ظلم لايق ساحت مقدس خداى تعالى نيست، و اگر برداشتن عقاب نامبرده ظلم است، چون تشريع حكمى كه مخالفتش اين عقاب را آورده بعدالت بوده، پس در خواست انبياء يا هر شفيع ديگر درخواست ظلم خداست، و اين درخواست جاهلانه است، و ساحت مقدس انبياء از مثل آن منزه است.

ما از اين اشكال بدو جور پاسخ ميدهيم، يكى نقضى، و يكى حلى، اما جواب نقضى اين است كه بايشان مى‌گوييم: شما در باره اوامر امتحانى خدا چه مى‌گوييد؟ آيا رفع حكم امتحانى- مانند جلوگيرى از كشته شدن اسماعيل در مرحله دوم و اثبات آن در مرحله اول- ماموريت ابراهيم بكشتن او- هر دو عدالت است؟ يا يكى ظلم و ديگرى عدالت است؟ چاره‌اى جز اين نيست كه بگوئيم هر دو عدالت است، و حكمت در آن آزمايش و بيرون آوردن باطن و نيات درونى‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 1  صفحه : 245
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست