نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 152
تكليف فرع آنست كه مكلف
قبل از فعل قدرت بر فعل داشته باشد، و مخصوصا در آن صورت كه مكلف بناى نافرمانى
دارد، تكليف باو تكليف (بما لا يطاق) خواهد بود.
اشكال ديگر
اينكه در اين صورت پاداش دادن بكسى كه به جبر اطاعت كرده، پاداشى جزافى خواهد بود،
و عقاب نافرمان بجبر هم ظلم و قبيح ميشود، و همچنين توالى فاسده ديگر.
دانشمندان
نامبرده بهمه اين لوازم ملتزم شدهاند، و گفتهاند كه: مكلف قبل از فعل، قدرت
ندارد، و اين اشكال را كه تكليف غير قادر قبيح است، نيز ملتزم شده، و گفتهاند:
مسئله حسن و قبح و خوبى و بدى امورى اعتبارى هستند، كه واقعيت خارجى ندارند، و
خداى تعالى محكوم باين احكام اعتبارى من و تو نميشود، و لذا كارهايى كه صدورش از
ما بر خلاف عقل و زشت است، از قبيل ترجيح بدون مرجح و اراده جزافى، و تكليف به ما
لا يطاق، و عقاب گنهكار مجبور، و امثال اينها از خدا نه محال است، و نه عيبى دارد
(تعالى اللَّه عن ذلك).
و كوتاه سخن
آنكه: در صدر اول اسلام اعتقاد بقضاء و قدر از انكار حسن و قبح، و انكار جزاى
باستحقاق سر در مىآورد، و بهمين جهت وقتى پير مرد از على ع مىشنود كه:
حركت بصفين
بقضاء و قدر خدا بوده، گويى خبر تاثرآورى شنيده، چون مايوس از ثواب شده، بلا فاصله
و با كمال نوميدى ميگويد: رنج و تعب خود را بحساب خدا مىگذارم، يعنى حالا كه
اراده خدا همهكاره بوده، و مسير ما و ارادههاى ما فائده نداشته، و جز خستگى و
تعب چيزى براى ما نمانده، من اين خستگى را بحساب او مىگذارم، چون او با اراده خود
ما را خسته كرده.
لذا امير
المؤمنين ص در پاسخش مىفرمايد: نه، اينطور كه تو فكر مىكنى نيست، چون اگر مطلب
از اين قرار باشد، ثواب و عقاب باطل ميشود، (تا آخر حديث) كه امام ع باصول عقلايى،
كه اساس تشريع، و مبناى آنست، تمسك مىكند، و در آخر كلامش مىفرمايد: (خدا
آسمانها و زمين را بباطل نيافريده) الخ.
ميخواهد
بفرمايد: اگر اراده جزافى كه از لوازم جبر انسانها، و سلب اختيار از آنها است،
صحيح باشد، مستلزم آنست كه فعل بدون غرض و بى فايده نيز از خدا سر بزند، اين نيز
مستلزم آنست كه احتمال بى غرض بودن خلقت و ايجاد احتمال امرى ممكن باشد، و اين
امكان با وجوب مساوى است، (چرا براى اينكه وقتى فعلى غايت نداشت ناگزير بايد
رابطهاى ميان آن و غايت نباشد و وقتى رابطه نبود بى غايت بودنش واجب ميشود و در
نتيجه موجود مفروض ممتنع الوجود مىگردد و اين همان بطلان است، مترجم) در نتيجه و
روى اين فرض، هيچ فايده و غايتى در خلقت و ايجاد نيست، و بايد خدا آسمانها و زمين
را بباطل آفريده باشد، و اين مستلزم بطلان معاد، و سر بر آوردن تمامى محذورها است.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 152