نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 132
دوستی که برای خودش دوست دارد آن که از حساب خارج است دوست دارد به
طوری که کأنه جزء شخصیت خودش است ، یعنی همان طور که میخواهد به خودش
خدمت کند ، میخواهد به آنها خدمت کند نه دوست دارد که آنها را به نفع
خودش به کار ببرد ، بلکه دوست دارد در حدی که خودش را در خدمت آنها
قرار میدهد چرا ؟ آیا این یک امر بی منطق است که در انسان پیدا شده یا
نه ؟ البته منطق دارد منطق این هم خداست ، همان اسلام فطری است ، تکلیف
الهی است انسان با شامه قلب خودش حس میکند که محبوب واقعیاش آن را
از او میخواهد ، از این جهت است که آن را دوست دارد . بنابر این توجیه
صحیح اخلاق همین [ نظریه پرستش ] است .
اخلاق از مقوله عبادت و پرستش است
هر کدام از این نظریات همان طور که دیدید قسمتی از حقیقت را دارد نه
تمام حقیقت را تمام حقیقت این است که اخلاق از مقوله عبادت و پرستش
است انسان به همان میزان که خدا را نا آگاهانه پرستش میکند ، نا
آگاهانه هم یک سلسله دستورهای الهی را پیروی میکند وقتی که شعور نا
آگاهانه تبدیل بشود به شعور آگاه ، که پیغمبران برای همین آمده اند (
پیغمبران آمده اند برای اینکه ما را به فطرت خودمان سوق بدهند و آن شعور
نا آگاه و آن امر فطری را تبدیل کنند به یک امر آگاهانه ) آن وقت دیگر
تمام کارهای او میشود اخلاقی ، نه فقط همان یک عده کارهای معین ، خوابیدن
او هم میشود یک کار اخلاقی ، غذا خوردن او هم میشود یک کار اخلاقی . یعنی
وقتی برنامه زندگی ما بر اساس تکلیف و رضای حق تنظیم
نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 132