نام کتاب : فطرت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 102
معنی ندارد ، علم هم یک ابزار است ولی هیچ ابزاری به اندازه این ابزار
به درد زندگی مادی و معاشی انسان نمیخورد . پس انسان چون میبیند علم
بهترین ابزار است ، به آن قداست میبخشد . احیانا یک سلسله قداستها را
نیرنگ به وجود میآورد ( یعنی این جور توجیه میکنند ) ، طبقاتی که به هر
علتی معلوماتی به دست آوردهاند ، اطلاعات بیشتری دارند و قهرا از مردم
دیگر واردتر هستند و همچنین زیرکتر و باهوشتر هستند و میتوانند مردم
دیگر را فریب بدهند ، برای اینکه از محصول کار دیگران استفاده کنند
میآیند برای علم یک قداست ذاتی قائل میشوند که بله علم چنین است و
عالم چنان ، پس چون ما عالم هستیم شما بروید کار کنید و بدهید ما بخوریم
.
برای هنر و زیبایی هم یکچنین توجیهی میکنند . همین طور برای خلق و
ابداع . خلق و ابداع چیست ؟ آن هم چون وسیلهای است برای زندگی مادی و
برای معاش ، [ انسان برای آن قداست فرض میکند ] و الا خودش فی حد ذاته
چیزی نیست . عشق و پرستش که اساسا بی معنی است ، زیرا انسان را از خود
بیگانه و از خود بیرون میکند . اینکه عاشق موجود دیگری بشود و بعد در راه
او اظهار فنا کند و همه چیزش را بخواهد فدای او کند اصلا با هیچ منطقی
جور در نمیآید .
[ این توجیه از مقولات مذکور ] یعنی شستن زیر پای همه اینها ، قهرا
ارزشهای اخلاقی بی پایه میشود . ناچار باید ارزشهای اخلاقی را جزء فرضیات
و مجعولات و ساختهها و پرداختههای طبقات استثمارگر بخوانند که اینها
یعنی چه ؟ ! جود یعنی چه ؟ ! احسان یعنی چه ؟ ! ایثار یعنی چه ؟ !
فداکاری یعنی چه ؟ ! یعنی قهرا نمیتوانند اینها را توجیه کنند ، منتها در
اینجا بعضی از مکتبها این
نام کتاب : فطرت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 102