بنابراين، حقيقت شرك عظيم آن است كه كسى را همتاى خدا و همطراز او در خالقيّت
و مالكيّت و ربوبيّت و عبادت بدانيم.
ولى اگر بگوييم حضرت مسيح عليه السلام بيماران غير قابل علاج را به اذن خدا
شفا مىداد، و مردگان را به اذن خدا زنده مىكرد، و با علمى كه از ناحيه خداوند
كسب كرده بود از مسائل پنهانى و غيوب خبر مىداد، نه راه شرك پوييدهايم و نه سخنى
به گزاف گفتهايم.
مگر قرآن مجيد از زبان مسيح عليه السلام نمىگويد: «وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ
الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما
تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ
مُؤْمِنِينَ».[2]
«و (او را به عنوان) رسول و فرستاده
به سوى بنى اسرائيل (قرار داديم، كه به آنها بگويد:) من نشانهاى از طرف پروردگار
شما، برايتان آوردهام؛ من از گِل، چيزى به شكل پرنده مىسازم؛ سپس در آن مىدمم و
به فرمان خدا، پرندهاى مىگردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص را
بهبودى مىبخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مىكنم! و از آنچه مىخوريد، و در
خانههاى خود ذخيره مىكنيد؛ به شما خبر مىدهم؛ به يقين در اينها، معجزه براى
شماست، اگر ايمان داشته باشيد».