«دمتريوس» اين پيام صلح را مغتنم شمرده و هدايا
را پذيرفت و از چنين جنگى كه مشكلات زياد در برداشت صرفنظر كرد».
[1]
از آنچه
درباره وضع جغرافيايى حجاز و طرز زندگانى ساكنين آنجا گفته شد، اجمالًا مىتوان به
وضع اقتصاد و تجارت آنها نيز پى برد، اگرچه بعداً به طور تفصيل اين قسمت را شرح
خواهيم داد.
اكنون پيش
خود فكر كنيد، روى قوانين طبيعى و اصول مادى چنين محيطى چگونه افكارى را بايد
پرورش دهد و چه رقم تمدنى را ببار آورد؟ آيا در تمام دنيا، يا در تمام شبه جزيره
عربستان نقطهاى مناسبتر از سرزمين حجاز و مكّه براى پرورش اسلام و تمدن اسلامى
يافت نمىشد؟ باز براى اين كه بتوانيم درباره اين موضوع درستتر قضاوت كنيم و
ضمناً از عجله و سبق ذهن نيز دورى جسته باشيم بايد اوضاع طبيعى و اقتصادى «ساير
قسمتهاى شبه جزيره» را به طور اجمال ملاحظه و با حجاز مقايسه كنيم: